شهید رشیدی: وحدت را حفظ کنید که بدون وحدت نمی توان اسلام را یاری کرد
به گزارش نوید شاهد یزد؛ شهید «اسدالله رشیدی بارجینی» 29 آذر 1339 در محله بارجین میبد به دنیا آمد. پدرش عباس كشاورزی میكرد و مادرش خدیجه نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. كارگر بنایی بود. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سرانجام 6 فروردین 1361 با سمت تک تیرانداز در شوش بر اثر اصابت تركش خمپاره به سینه به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم. «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
«کسانیکه در راه خدا کشته می شوند مپندارید که آنان از مردگانند، بلکه زنده اند و در نزد خدای خودشان روزی می خورند.»
به نام خداوند و با سلام به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری ایران که پس از سالها تبعید و زندان توانستند ما را زیر سلطه این آمریکایی ها و این کافران و این طاغوتیان زمان و فسادی که در آن غرق بودیم نجات دهد و سلام و درود فراوان بر شهیدان به خون خفته در راه انقلاب اسلامی و سلام بر رزمندگان اسلام در تمام جبهه های جنگ وصیتنامه خود را شروع می کنم:
شما ای مسلمان!
در برابر این همه خون ها که ریخته شده مسئول هستید، شما باید همیشه وحدت خود را حفظ کنید چون بدون وحدت نمی توانیم اسلام عزیزمان را یاری دهیم، شما باید پیرو خط امام باشید و پیرو ولایت فقیه و نباید بگذارید این منافقان و این گروهک ها در بین شما رخنه کنند و به شما ضربه زنند و همیشه پشتیبان روحانیت باشید، چرا که اگر بخواهیم انقلابمان را به تمام جهانیان صادر کنیم بدون در نظر داشتن خدا و روحانیت غیرممکن است.
در اول سلام بر شماها ای پدر و مادر عزیزم و سلام و درود فراوان بر شما که توانستید اینجور فرزندی را بزرگ کرده و تحویل جامعه بدهید و او را روانه جبهه های جنگ کنید و ای پدر عزیزم! من خود می دانم که فرزندی لایق برای شما نبودم و خطاهای زیادی از من سرزده که موجب ناراحتی شما شده است و حق پدری زیادی بر من دارید و اگر یک موقعی از من خطاهایی سرزده و یا از دستور شما سرپیچی کرده ام و از من ناراحت شده اید امیدوارم از شما می خواهم که از ته قلب مرا ببخشید و امیدوارم که در نبودن من گریه و زاری نکنید که روح من ناراحت می شود.
و سلام و درود فراوان به تو ای مادر مهربانم! که توانستی اینجور مرا از کودکی بزرگ کرده و هم چون مادر وهب که پسرش را به میدان جنگ فرستاد مرا هم روانه جبهه کردی، مادر جان! امیدوارم اگر در بعضی مواقع که خطایی از من سرزده است و موجب ناراحتی شما شده و می دانم که فرزندی لایق برای شما نبودم امیدوارم که مرا ببخشید. مادر جان! می خواستم زنده باشم و در برابر همه زحمت هایی که برایم کشیده ای جبران کنم و ای پدر و مادر عزیزم! باز می گویم که اگر از من ناراحتی دیده اید از من راضی شوید و برایم دعا کنید بلکه خدا مرا ببخشد. دلم می خواهد که همچون کوه مقاومت کنید و همچون کوه استوار بمانید تا دشمن برای خوشحال بودن شما حسرت بخورد. و سلام من بر شماها ای برادرانم، یدالله و ذبیح الله! و همچنین برادر کوچکم مهدی! دلم می خواهد که در نبودن من گریه و زاری نکنید که روح من ناراحت می شود و خوشحال باشید که برادرتان شهید شده است و راهی که رفته است راهی است که علی اکبر رفته است و این راهی است که خداوند گفته است و برادران عزیزم در پشت سر جنازه من شیرینی بدهید که انگار من داماد شده ام و امیدوارم که راه مرا ادامه دهید و مواظب باشید که گول این منافقین را نخورید و تا می توانید برایم دعا کنید و اگر از من خطایی سرزده که موجب ناراحتی شما شده است مرا ببخشید.
و سلام بر تو ای خواهرم فاطمه! در نبودن من گریه و زاری نکنی که روح من ناراحت می شود و گریه کار درماندگان است و امیدوارم که از دستم راضی باشی و همچون زینب وار صبر و مقاومت داشته باشی و از خدا بخواه که مرا ببخشد و در آخر سلامم را به خواهرم کبری برسانید و از او بخواهید که برایم دعا کند که شاید او هنوز گناهی نکرده باشد و خدا دعای او را قبول کند و از او بخواهید که از من راضی باشد و سلام من به تمام فامیل ها برسانید و از آنها برایم حلال بودی بطلبید و سلامم بر ننه بزرگ هایم و بابابزرگ برسانید و از آنها برایم حلال بودی بطلبید و از آنها بخواهید که برایم گریه نکنند چرا که روح من ناراحت می شود و ای کسانی که در پشت سر جنازه من آمده اید و الان دارید وصیت نامه مرا گوش می کنید از شما می خواهم که هر کدام از من خطایی دیده اید مرا ببخشید و از من راضی شوید دیگر عرضی ندارم و همه شما را به خدا می سپارم. خداحافظ شما باشد. اسدالله رشیدی