شهید علیرضا اقبالی: از خط سرخ امام كه خط تمام اولياست بازنمانید
به گزارش نوید شاهد یزد، شهید علیرضا اقبالی زارچ 30 شهریور 1344 در شهر زارچ از توابع شهرستان یزد به دنیا آمد و تا دوم متوسطه در رشته اقتصاد اجتماعی تحصیل کرد. پدرش حسین راننده بود و مادرش فاطمه صغری نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی با سمت آرپی جی زن راهی جبهههای حق علیه باطل شد. سرانجام 23 تیرماه 1361 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره آرپی جی 7 به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند تا 17 خرداد 1375 پس از تفحص در گلزار شهدای باغ رضوان شهر زارچ به خاک سپرده شد.
وصیت نامه:
«بسم الله الرحمن الرحيم إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.»(سوره توبه آیه 111)
در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكشند و كشته مىشوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله اى كه با او كرده ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.
پدر و مادر و عزيزان من اميدوارم كه هر وقت كه مرا ياد مىكنيد با دلى سرشار از ايمان و قلبى پر از مهر امام و با خوشحالى مرا ياد كنيد. چون راهى مىروم كه در اين راه هرگز باعث غم نيست بلكه افتخار است. موقعى كه بدنهاى ما براى مردهشدن آفريده شده است پس چه بهتر كه اين مرگ در راه خدا باشد. چنانكه خداوند در آيه فوق مىفرمايد شما جان و مالهايتان را در راه من انفاق كنيد در عوض من بهشت را به شما ارزانى مىدارم آيا شما در مقام وفاى عهد كسى را صادقتر از خدا نشان داريد. پس بدانيد كه هيچگاه شهيد مرده نيست و در همه حال و همه وقت در بين شماست.
پس پدر و مادرم كه سلام پيامبر خدا بر شما باد و سلام بر تو مادرى كه مرا با تقوى پرورش دادى و سلام بر تو مادرى كه با شير حلالت مرا چون قاسم در دامن خود پرورش دادى و به اسلام هديه کردى آفرين بر تو مادرى كه افتخار اسلام و امام هستى.
سلام من بر تواى پدرم اى پدر بزرگوارم سلام بر تو پدرى كه با عرق و با پينههاى دستت و با لقمه حلالت مرا براى اسلام و فداشدن در راه اسلام بزرگ كردى و بدان پدرم مرگ در راه خدا هيچ موقع گواراتر براى من نيست الا در همين سنين. چون به تنها كامى كه مىرسم كام شهادت است و بقدرى اين مرگ گوارا است كه قابل بيان نيست و آنقدر در امواج خون خويش شنا مىكنيم تا به ساحل پيروزى برسيم. پس پدر و مادر عزيزم اميدوارم كه اگر لياقت شهادت را داشتم و شهيد شدم هيچ گاه برايم بلند گريه نكنيد كه باعث خوشحالى دشمنان اسلام مىشود و تو خواهرم با حجابت پاسدار خون شهيدان باش و بدان كه حجاب تو سنگر توست در مقابل بىعفتان و به قول امام كه بدانيد بلندترين فريادها نماز است پس نماز را به پاى داريد و تو برادرم راهم را ادامه بده و نگذار كه امام تنها بماند و هيچ موقع سنگرم را خالى نگذار و به مردم بگویيد كه از خط سرخ امام كه خط تمام اولياست بازنمانند و براى او دعا كنند كه انقلاب ما از اوست و براى او دعا كنند.
و از مسئولين و كسانى كه در رأس كارهاى مملكت هستند مىخواهم كه افراد شناختهشده را در صدر كارها قرار دهند تا خون شهيدان پايمال نشود. در روز دفن من عوض عزا جشن بگيريد و در بين مردم شيرينى بدهيد چون روز دامادى من است. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. يک ماه برايم روزه بگيريد و هرچه از اين ماه رمضان 61 مىگذرد و دو ماه برايم نماز بخوانيد و برادران و پدرم هرچه شما كرديد و اسلام. هرچه شما كرديد مادرم ناراحت نشود.
والسلام 1361/4/2 مطابق بااولين روز ماه رمضان.