روایتی از زندگی پرستار جهادگر شهید "حاج عبدالرحمن حیدری"
به گزارش نوید شاهد یزد، شهيد حاج عبدالرحمن حیدری 3 فروردین ماه 1335 در يک خانواده مذهبی در روستای مدوئيه شهرستان ابركوه پا به عرصه حيات گذاشت و در دامان مادری عارفه پرورش يافت پدر خود اهل ذكر و دعا و نيايش بود به همين جهت شهيد در سن دو سالگی همراه پدر و مادر توفيق زيارت مرقد شش گوشه سيد و سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله را يافت و در جوانی زيارت خانه خدا نصيب وی شد و در همين سفر بود كه تمامی اسماعيلهای خود را به قربانگاه فرستاد و سايه به سايه با شهادتش به وطن برگشت شايد او در زير ناودانهای رحمت الهی بالاترين رحمت الهی كه همان شهادت در راه خداست را از معبود خود طلب كرده بود در جوانی فردی مقيد به مسائل مذهبی بود با تمامی وجود به مستضعفين عشق می ورزيد وی تحصيلات دوران ابتدايی و دبيرستان را در شهرستان ابركوه با موفقيت به پايان برد و كار مداوم در بيمارستان در كارهای سياسی و مطالعات مذهبی پيشتاز گرديد.
در هنگام وقوع انقلاب با توجه به اين كه ليسانس وظيفه بود به اتفاق دوستان همرزمش به دستور امام پادگان را ترک و دوشادوش همرزمانش در تظاهرات جهت سرنگونی شاه شركت فعال جست به خاطر لياقت و شايستگی فردی، مسئوليت دانشگاه علوم پزشكی اصفهان عضو مركز انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشكی به وی عطا شد.
در پذيرش مجروحان جنگی در بيمارستانهای اصفهان و ارائه خدمات و سرويس مطلوب پزشكی نقش ارزندهای داشت بارها در زمان جنگ چند شبانه روز بود كه در بيمارستان بدون خواب و استراحت به مجروحين رسيدگی میكرد بدون اينكه حتی به منزل برود در سال 59 خداوند فرزندی به وی داد كه با استمداد از قرآن كريم نام احسان را بر وی نهاد در سال 62 باز خداوند فرزند ديگری به وی عطا نمود كه نامش را بنت الهدی نهاد.
بارها به افرادی كه در محيط كار كم كاری می كردند يا بهای لازم را به كار نمیدادند نصيحت می كرد و شبها به طور ناشناس و بدون اطلاع از چگونگی سرويسدهی به مريضها و مجروهين از بيمارستان سركشی میكرد درسال 61 در آزمون كارشناسی ارشد دانشگاه تربيتمدرس قبول و برای كسب تخصص در رشته مديريت عالی پرستاری به تهران عزيمت نمود كه علاوه بر تحصيل در دانشگاه شهيد بهشتی به عنوان مربی تدريس می نمود و در كارهای فوق برنامه دانشگاه نيز شركت فعال داشت و در اواخر بسيار عبادت میكرد و در خدمت به نيازمندان سر از پا نمیشناخت و معنويت خاصی داشت. براي آخرين بار در زمستان 62 به جبهه عزيمت نمود و در قالب گروه پزشكی در جوانرود كردستان به سوی معبود خود پر كشيد و از اين عالم خاكی عروج نمود روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
لازم به ذكر است همان طور كه شهيد در كار جدی بود در رسيدگی در امور خانه و خانواده نيز دقت داشت و فرزندان خود را از همان كودكی در جلسات مذهبی شركت میداد و با مسائل اسلامی آشنا میكرد و در مراسم ابا عبدالله الحسين شركت فعال داشت و چه خوب است كه جهت تطهير موضوع و حسن ختام نوشته خود را از وصيت نامه وی جملاتی را به نگارش در آوريم كه اين وصيت نامهها چراغ روشن انقلاب به ويژه مسئولين و دست اندركاران نظام قرار گيرد.
«به همه شما توصيه می كنم نماز را اول وقت بخوانيد، نماز جمعه را فراموش نكنيد، قرآن بخوانيد، اطاعت از ولايت فقيه و حمايت از امام را فراموش نكنيد»
بعد از وفات تربت ما در زمين مجوی در سينههای مردم عارف مزار ماست
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد