دیدار بعد از شهادت، به شرط قرائت قرآن
چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲
نوید شاهد - شهید "جلال حیدری بندرآبادی" 19 آذر 1340 در شهرستان یزد به دنیا آمد. سرانجام 23 اسفند 1363 در هورالعظیم به شهادت رسید. او در وصیت نامه خود به مادرش چنین می نویسد: «راضی نیستم به خاطر اینکه بر مزارم بیایید خود را به زحمت بیندازید هر موقع وقت کردید به من سرکشی کنید و اگر خواستید به خواب شما بیایم قرآن قرائت کنید.» متن کامل وصیت نامه این شهید والامقام را در نوید شاهد یزد بخوانید.
به گزارش نوید شاهد یزد؛ شهید جلال حیدری بندرآبادی 19 آذر 1340 در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره متوسطه در رشته برق تحصیل کرد. وی کارمند جهاد سازندگی بود. با آغاز جنگ تحمیلی از سوی جهاد سازندگی با سمت تک تیرانداز راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 23 اسفند 1363 در هورالعظیم به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جای ماند تا 5 اسفند 1373 پس از تفحص در گلزار شهدای امامزاده سیدحسین روستای بندرآباد از توابع شهرستان یزد به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
اللهم صل علی محمد و آل محمد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ»، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ» سوره صف.
امروز 63/12/19 اینجانب جلال حیدری صحیح و سالم و بدون هیچگونه کسالت روحی مشغول نوشتن وصیت نامه می باشم
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ» و «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ» و «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّٰهِ»
پدر و مادرگرامیم سلام علیکم و رحمه الله و برکاته امیدوارم که احوال شما خوب و هیچگونه کسالتی نداشته باشید جویای احوالات اینجانب باشید خدا را شکر تا این لحظه صحیح و سالم و در کمال آسایش می باشم به امید خداوند منتظرم تا چند لحظه و یا ساعت و روز دیگر به فرماندهی امام زمان عملیات سرنوشت سازی را بر علیه مزدوران بعثی آغاز کنیم.
لازم دانستم در این موقعیت چند کلامی وصیت نامه بنویسم که امیدوارم بدان عمل شود از اول اینکه همه می دانیم مرگ و زندگی هر مخلوقی بدست خالق او یعنی خداست و کسی نمی تواند بگوید تا چه موقع زنده ام و یا چه وقت خواهم مرد بنابراین درباره مرگ و زندگی خود همیشه باید آماده باشیم تا خدا چه بخواهد ولی ممکن است در نظر شما این باشد که بله اگر به جبهه نمی رفتیم عمرمان بیشتر بود و خیالمان راحت بود که تیری به ما اصابت نمی کند باور کنید هر چه بخواهد همان است پس همه باید برای یک لحظه دیگر که مرگمان فرا میرسد آماده باشیم.
ولی حالا شاید شما بگوید که من وظیفه ام را انجام داده ام و اشتباه کرده ام که به جبهه رفته ام چرا، چونکه ازدواج کرده و دارای همسر هستم و باید برای رفاه حال او و امکانات زندگی تلاش نمایم حرف شما را قبول دارم منتهی در صورتیکه بطور کلی چشم از همه اهداف انقلابمان بپوشیم و خانواده معظم شهدا و اسراء و مفقودین را فراموش کنیم و در راس همه ماجرای کربلا و اسیری زینب و شهادت ابا عبدالله را در نظر بیارید به خدا قسم رفتن من به جبهه فقط جهت رضای خدا بوده و امیدوارم مورد قبول او قرار گیرد هیچگاه به خاطر فرار از زندگی زناشویی نبوده و شما در این باره فکری را که باعث شود روح من مورد عذاب قرار گیرد نکنید فقط برای آمرزش گناهانم دعا کنید.
پدر و مادرم درست است فرزندی لایق نبودم که بتوانم در زندگی دنیا شما را یاری کنم و شاید دستم از چاره کوتاه بود ولی اگر شما صبر پیشه کنید و در غم از دست دادن فرزندتان مقاومت کرده و گریه و شیون و زاری نکنید قول میدهم خداوند همیشه درب رحمتش به روی شما خانواده باز نماید خدا را فراموش نکنید سعی کنید با کمبودات زندگی بسازید.
پدر عزیزم شاید از کم لیاقتی من بود که نتوانستم خدمت موثری به شما بکنم ولی از شما امید حلالیت دارم و با مادرم با اخلاقی خوش رفتار کنید چرا که زندگانی دنیا همیشگی نیست و کاری را که موجب ناراحتی شما شده از من سرزده به بزرگواری خودتان ببخشید در تربیت فرزندانتان مخصوصا" کمال آقا خیلی مواظب باشید و دوست دارم کمال آقا ادامه تحصیل بدهد تا در آینده فرد موثری برای اجتماع باشد مادرم شیرت را حلالم کن برای شادی روح شهدا در سر نمازهایتان فاتحه بخوانید سرکش به مزار شهدا یادت نرود تو خودت می دانی که چقدر به شما علاقه داشتم چرا که غمخوار خوبی برایم بودی و به درد دلت آگاهم ولی کاری از دست بنده ساخته نیست هرچه بخواهد مادر مهربانم در حد امکان به کلاس سواد آموزی بروید و دانش را یاد بگیرید دوست دارم همیشه بر لبانت خنده باشد و در عزای من گریه نکن هرگاه دلتنگ شدی برای من نماز بخوان و طلب آمرزش از خداوند بکن.
مراکه میدانم خیلی به شما اذیت کرد ببخشید هر کجا صلاح دانستید مرا خاک کنید ولی راضی نیستم به خاطر اینکه بر مزارم بیایید خود را به زحمت بیندازید هر موقع وقت کردید به من سرکشی کنید و اگر خواستید به خواب شما بیایم تا 7 شب سوره والیل 1 مرتبه و الشمس 1 مرتبه و سوره انا انزلنا 1 مرتبه و چهار قل هم هر کدام 1 مرتبه بعد از ان 100قل هو الله احد و 100 صلوات بفرستید حتما به خواب شما می آیم مادرم در برابر مشکلات و حرفهای بعضی اقوم ایستادگی کن هر کس هر چه میخواهد بگوید اشکالی ندارد فقط حواله اشان با خدا باشد اگر به خاطر من کسی شما را آزار داد ناراحت نشوید صبرکنید.
پدرم سلام مرا به همسرم برسان و او را دلداری بده با او مهربان باشید که هستید در مورد اینکه بعد از من همسرم چه کند نگران نباشید دوست دارم تا یک سال و اگر همسرم ازدواج نکرد برای همیشه در حد امکان نفقه او را بدهید خدا باید همه است هیچگاه با یکدیگر به خاطر شهادتم نزاع نکنید و همدیگر را دلداری دهید و با صبر همسرم امیدوارم در آن دنیا به یکدیگر برسیم و اگر لیاقت شفاعت را داشتم شما را فراموش نخواهم نمود مادرم خیلی میخواهم با شما صحبت کنم ولی زمان گویائی ندارم از شما التماس دعا دارم با پدر و همه اقوام مدارا کنید و در تربیت فرزندان جدی.
انشاالله هرگاه به مزارم آمدی روضه ابوالفضل بخوانید و اگرامکان دارد هر ماه یک روز برایم در منزلتان روضه ابوالفضل بخوانید اگر کمبودی از نظر مالی داشتید پیش خلق دست دراز مکن امیدت به خدا باشد خودش کارها را درست میکند در پایان سلام مرا به ننه آقا برسان و بگوئید ما را هرشب و روز دعا کنند و از خداوند برای من طلب آمرزش کنند مادرم ممکن است یک ماه روز قضا داشته باشم برایم قضا کنید خوب مادر با شما خداحافظی می کنم مرا حلال کنید.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد
نظر شما