شهید «اسماعیل تقوا» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «روزی که ما ثبت نام کردیم و می‌خواستیم به جبهه برویم، با نارضایتی مادرم روبرو بودم ولی خودم یک کاغذ برداشتم و...» متن کامل قسمت اول خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

مادرم من دیگر رفتنی هستم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «اسماعیل تقوا» دوم فروردین سال 1341 در اقلید دیده به جهان گشود. او دومین فرزند خانواده بود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی با با موفقیت پشت سر گذاشت. دوران راهنمایی را نیز با علاقه زیاد همراه با ورزش به پایان رساند. سال چهارم دبیرستان بود که عازم جبهه نبرد شد. وی سرانجام 20 فروردین 1361 در شلمچه به شهادت رسید.

متن خاطره خودنوشت: «1»

بسمه تعالی با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب مختصری از شرح اینجانب اسماعیل تقوا که به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدم می نویسم. روزی که ما ثبت نام کردیم و می‌خواستیم به جبهه برویم با اشکال نارضایتی مادرم روبرو بودم ولی خودم یک کاغذ برداشتم و از قول پدر و مادرم نوشتم و به جای آن ها خودم انگشت زدم و در بسیج پیش برادر پناهی بردم، وقتی کاغذ را دید دست های مرا هم نگاه کرد و هیچگونه رنگی در سر انگشت‌هایم ندید، از من قبول کرد.

مادرم من دیگر رفتنی هستم

بعد به خانه آمدم و گفتم چه اجازه بدهید چه ندهید من دیگر رفتنی هستم ولی دیگر چون آنها چاره ای نمی اندیشیدند ناچار راضی شدند و مادرم خودش به بسیج آمد و گفت که راضی هستم. آن وقت من و دوستان دیگر با پدر و مادرهایمان خداحافظی و همچنین با دوستان و آشنایان حرکت کردیم.

راه آهن

در ابتدا ما را به شیراز بردند و پس از چند روز دوره آمادگی به علت زیادی نیرو پس از پانزده روز ما را به اقلید فرستادند و گفتند بروید و چند روز دیگر بیائید. ما به اقلید آمدیم و پس از پنج الی شش روز دوباره از اقلید به آباده و از آباده به شیراز و پس از یک شب و یک روز در شیراز ما را به پایگاه امام حسن (میدان اسب سواری فرخ آباد) بردند و پس از 3 روز و نیم با اتوبوس به راه آهن بردند.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده