اگر اسلام به کشته شدن من جاودانه میماند ای مسلسلها بر قلب من فرود آیید
به گزارش نوید شاهد یزد، شهید «محمدحسن رشیدی عزآبادی» یکم مهرماه 1331 در روستای عزآباد از توابع شهرستان اشکذر یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار با سمت فرمانده پادگان بعلبک لبنان راهی جبهههای حق علیه باطل شد. سرانجام 27 آبان ماه 1362 بر اثر حملات هوایی رژیم صهیونیستی و اصابت ترکش به دست و پا و صورت به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای خلدبرین یزد به خاک سپرده شد.
وصیت نامه:
«بسمالله الرحمن الرحیم. بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصالحین و جمیع انبیاء و المرسلین. الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک همالفائزون.» کسانی که به پروردگارشان ایمان آوردهاند و برای برقراری دینالله از دیارشان هجرت میکنند و برای بقاء و پایداری قرآن با مال و جانشان در راه خدا جهاد میکنند. بزرگترین درجه و مقام را در نزد خداوند کریم دارند و به راستی که آنان رستگاران دو عالمند.
بادرود فراوان بر تمام پیامبران که اول آنان حضرت آدم و آخر آنها حضرت خاتم(ص) و درود بر دوازده امام پاک و معصوم که اول آنها علی(ع) و آخر آنها حضرتبقیهالله الاعظم امام زمان علیهالسلام و درود بر شهید زنده تاریخ امام خمینی و شهیدان رهرو و درود به روحانیت مبارز و مردم شهیدپرور و همیشه درصحنه ایران و درود بر پدر و مادر مهربانم. ازخداوند تبارک و تعالی میخواهم اگر چه خطا کارم ولی به بزرگی و لطف وبخشندگی خود مرا ببخشد و مرا یکی از سربازان خودش قراردهد. و من نه برمیگردم و نه پشت بر سپاه میکنم و نه جای خود را به دیگری میدهم و حسین بزرگوار را که امید جهانیان به اوست را یاری میکنم و اگر اسلام به کشته شدن من جاودانه میماند ای مسلسلها بیایید بر قلب من فرودآیید که تمام هدف ما مکتب ماست و خدایا باردیگر اعتراف دارم که اگر مرا به دوزخ بری منتهای عدالت است ولی به فضل و بخشش خود مرا با مومنین و مسلمین محشور فرما.
و بار خدایا ترا سوگند میدهم به آن چیزی که من عاشقم و آن شهادت است به من عطا فرمایی که جز راه نزدیک شدن به تو راهی دیگر پیدا نکردم. بارخدایا از تو میخواهم که تو شفیعم باشی و مرا به ذکر خود وادار کنی. ای خدای بزرگ از مردم شهید پرور و مبارز میخواهم که این مرد انسان ساز و مرد تقوا و این نایب خاصه حضرتامام زمان(عج) را یاری کنند و تنها نگذارند به همین طوری که یاری میکنند. و از مردم بیدار و مسلمان تقاضا دارم که قشر روحانیت مبارز را تقویت کنند و دست بیعتی که به اسلام و امام امت دادهاند پایدار بمانند.
چند کلمهای هم میخواهم با خانوادهام سخن بگویم و آن این است که ای همسر و پدر و مادر مهربانم میخواهم همگی مرا حلال کنید و ای همسرم تو امروز مسئولیت سنگینی روی دوشت گذارده شده است و آن این است که باید زینبوار مبارزه کنی و فرزندهای پاک و صالح تربیتکنی و تحویل جامعهاسلامی دهی و ای فرزندانم از شما میخواهم شمشیری که از دست من افتاده است را برگیرید و راه حسین را ادامه دهید. من سوگند میخورم که تا عدهای را نکشم کشته نشوم و چه کشته شوم و چه بکشم فقط و فقط برای رضای خدا باشد. اشهدانلااله الاالله - اشهد ان محمدرسولالله - اشهدانعلیا ولیالله- حقاحقا
تا دیدگان همه راحت طلب کنند عارف بلا که راحت او در بلای اوست بگذار هرچه داری و بگذار که هیچ نیستاین پنج روز عمر که مرگ او قضای اوست هرآدمی که کشته شمشیر عشقشد غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست ازدست دوست هرچه ستایی شکر بود من را بجای خود مطلب رضای اوست....به امید پیروزی اسلام برکفر. والسلام. التماس دعا.