شهید میراب: از استادان و معلمین که در آموزش و پرورش من زحمت کشیده اند سپاسگزارم
به گزارش نوید شاهد یزد، شهید «سیدابوالفضل میراب» 12 اردیبهشت 1341 در شهرستان تفت به دنیا آمد و تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی تحصیل کرد. پدرش سیدحسین و مادرش بی بی صدیقه نام داشت.با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار با سمت فرمانده دسته راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 12 اردیبهشت 1361 در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای مرکزی زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه:
بسم الله القاسم الجبارین
«اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون واجعلنی من حزبک فان حزبک. هم المفلحون و اجعلنی من اولیائک فأن اولیائک لا خوف علیهم و لاهم یحزنون.»
خدایا مرا از سپاه خویش قرار بده زیرا سپاه تو پیروزند و بگردان مرا از حزب خود زیرا حزب تو رستگارند و مرا از دوستان خود قرار بده زیرا که دوستان نه بیمی بر آن است نه آنان اندهگین می شوند.» گوشه ای از دعای روز سه شنبه.
در بستر تاریخ همواره دو گروه را در نبرد می بینیم و خواهیم دید حق و باطل و اکنون اینجا سرزمین حماسه ها و مقاومتها، گورستان تانکها و مذدوران بعثی است. گروه حق عاشقان راه خدایند ایمانهایی چون کوه دارند و تقوی پیشه می کنند. حق می گویند و حق می اندیشند. یار مستضعفانند و خصم مستکبران. اینان قلوبشان به عشق خدا می تپد و آزادانه و آگاهانه زندگی خود را در مرگ خدا می یابند و تنها صلاح خود یعنی شهادت را می گیرند تا باطن کثیفشان را با ظاهری آراسته بپوشانند و به این طریق با حربه ای کاری تر به جنگ حق بپردازند و اکنون حق و باطل در برابر همند.
حق ایمان می آورد و باطل کفر. حق پاکی را پاسدار است و باطل آرایش را و حق داد می گسترد و باطل بیداد و این وعده خداست که سرانجام حق را به پیروزی فرا رسد و باطل شکست حق ماندنی است و باطل رفتنی. «جاء الحق و ذهق الباطل ان الباطل کان ذهوقاً» و اینک من با اعتقادی راسخ به دین مبین اسلام و یگانگی به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت خاتم الانبیاء و ولایت ائمه معصومین و اعتقاد به ولایت فقیه که در حال حاضر آن امام بزرگوار و نایب مهدی حضرت امام خمینی می باشند به جمع رزمندگان اسلام می پیوندم تا در صف مبارزین اسلام به پیکار با منافیقن و کفار به فیض شهادت برسم.
اگر من در این راه کشته شده پدر، مادرم، خواهرم و برادرانم و خویشاوندان و دوستانم و ای همه کسانی که در مراسم دفن یا یادبود من شرکت کرده اید از شما می خواهم که در این لحضات سرنوشت ساز و حساس انقلاب اسلامی که همه ابرقدرتها بویژه آمریکا و شوروی (که یکی طرح می دهد و دیگری تجهیزات و ادوات جنگی) بر ضد انقلاب ما دست به کار تحریکات حتی تهاجم نظامی زده اند از دامن روحانیت متعهد و اصیل و ولایت فقیه دست برنداشته و هرگز از خط امام که همان خط انبیاء است بیرون نروید که تنها راه نجات همین است و بس. از شما می خواهم جنازه مرا حتی المقدور در کنار قبر برادر شهیدم جعفری به خاک بسپارید تا انشاالله همانطور که در این جهان با یکدیگر بودیم در آن جهان نیز با هم باشیم.
بعد از من هرگز به خاطر فقدان من یا اینکه مرا از دست داده اید گریه مکنید زیرا این گریه هم موجب این می شود که اجر خود را ضایع کنید و هم موجب می شود قربانی که در راه خدا داده اید بی ارزش شود. ولی از آنجایی که می گویید گریه کردن بر شهید خوب است از خدا بخواهید که مرا به عنوان شهید بپذیرد. زیرا مقام شهید خیلی بالاست و من فکر نمی کنم که لایق چنین مقامی باشم و بعد برای من گریه کنید. آن هم نه در حد بی تابی کردن. امیدوارم که در این ماجرا صابر و شکیبا باشید. از شما و از کلیه خانواده می خواهم که برادران و خواهران کوچکم را انچنان تربیت که یک قدم از راه راست پا به بیرون نگذارند. و از شما ای خواهران و برادران بزرگم می خواهم که همچنان در مسیر الله و در خط امام محکم و استوار و پا برجا بمانید راه امام و روحانیت اصل را که دنباله رو راه امامان است دنبال کنید و از هرگونه گرایش به چپ و راست دوری گزینید.
در مجالس یادبودم اسراف نکنید و وجه آنرا به حساب جنگ زدگان بریزید. در خاتمه از همگی شماها پدر و مادر بزرگ، خواهران و برادرانم، استادان و معلمین و همه کسانی که در پرورش و آموزش من زحمت کشیده اند سپاس میگذارم و امیدوارم که خداوند متعال اجری بزرگ به همه انها عنایت فرماید.