وصیتی زیر باران گلولهها
به گزارش نوید شاهد یزد؛ شهید احمد دشتی رحمت آبادی یکم اردیبهشت 1342 در شهرستان یزد به دنیا آمد. پدرش حاجمحمدعلی کشاورزی میکرد و مادرش صغری نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. بنا و کشاورز بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سرانجام 4 بهمن 1359 با سمت فرمانده دسته در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای محله رحمتآباد زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه:
بسماللهالرحمن الرحيم
این نوشتهها را من در روز دوشنبه 1359/10/29 در پشت سنگر مىنويسم در حالى که صداى توپ در همه جا طنينانداز است. ما هم همراه با برادران ارتشى و پاسدار آماده جنگ هستيم. برادران من حتى فرصت نيافتم حضور امام امت برسم، اگر توانستيد حتما براى من به حضور امام برويد و به ايشان بگوييد که از خدا برايمان طلب آمرزش کند و از ايشان براى اينکه واقعا ما را در راه الله قرار داد تشکر کنيد برادران و خواهران من اميدوارم که همگى به اماممان خمينى عزيز ايمان داشته باشيم و گوش به فرمان اين رهبر بزرگ و رهبرى که هميشه خارى در چشم امپرياليسم شرق و غرب بوده و خواهد بود.
مادرجان مبادا خداى نکرده براى من گريه کنى، زيرا گريه تو آب خنکى است که در دل تشنه دشمن بريزى. مادرجان اين بزرگترين افتخارى است براى من که در چنين زمانى زندگى مىکنم، افتخارى والاتر که در چنين موقعيت حساسى و تحت رهبرى چنين امام به جهاد با کفار مشغولم و چه زيبا و دوست داشتنى است خالصانه در راه الله قدم برداشتن و به آرزوى ديرينه رسيدن و به درجه والاى انسانيت رسيدن يعنى شهادت.
پدر جان پيام من به شما اين است که مبادا از کشته شدن من هراسى داشته باشيد و ملت ايران نبايد از شهيد دادن وحشتى داشته باشند و بگويند که جوان هايمان را از دست دادهايم. نه اين درست نيست، درخت اسلام خون مىخواهد تا بتواند رشد کند همه مىدانند که اين انقلاب براى حفظ قرآن و اسلام بوده است و روى اين اصل خدا ما را يارى خواهد کرد و تا زمانى که خدا را داريم از هيچ چيز و هيچ ابرقدرتى وحشت نداريم. پدر جان من ديگر با شما صحبتى ندارم.
درست است که اين آخر کلام ميان من شماست ولى اميدوارم که شما مرا ببخشيد فقط 4 یا 5 هزار تومان در بانک قرضالحسنه امام حسن مجتبى(ع) در خيابان امام خمينى و 200 تومان در بانک امام حسن(ع) رحمتآباد دارم که اگر جنگ ادامه داشت براى تهيه مايحتاج لشکريان اسلام و اگر جنگ تمام شد براى درست کردن خرابههاى ناشى از جنگ بدهيد. به اميد پيروزى اسلام بر جبهههاى کفر.
پيام من به برادران جان بر کف پاسدار:
اميدوارم که برادران پاسدار در تشييع جنازه برادر کوچکشان شرکت کرده و راه پاک شهيدان اسلام را ادامه دهند و هميشه در پشت سر امام و روحانيون مبارز که همان راه اسلام اصيل است قدم بردارند و هر عمل ضد انقلابى را که هر مفسدى مىخواهد بر عليه انقلاب و ولايت فقيه انجام دهد در نطفه خفه کنند والسلام.
برادر کوچک شما احمد دشتى رحمتآبادى محل انجام وظيفه در جبهه سوسنگرد رودخانه کرخه کور