شهید پوررحیمی: دشمنان اسلام کور خواندهاند که این انقلاب را از بین ببرند
به گزارش نوید شاهد یزد؛ شهید محمدحسین پوررحیمی هنزائی 23 مهر 1343 در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا سوم متوسطه در رشته تجربی تحصیل کرد. پدرش حسن کارگر کارخانه بود و مادرش خدیجه نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار با سمت فرمانده دسته راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 26 مهر 1363 در کوشک بر اثر اصابت ترکش به کمر به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای امامزاده سیدجعفر به خاک سپرده شد.
وصیت نامه :
بسم رب الشهدا و الصدیقین لا حول و لا قوة الا بالله العی العظیم
السلام علیک یا ابا عبدا الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمة الله برکاة
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و النصرنا علی القوم الکافرین
اللهم الرزقنیتوفیق الشهادة فی سبیلک اللهم الرزقنی فی الدنیا زیارت الحسین و فی الاخرة شفاعة الحسین
انا لله و انا الیه راجعون
با سلام به حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان (عج) و با درود به نایب بر حقش امام امت خمینی کبیر و با سلام به همه شهیدان از صدر اسلام تاکنون مخصوصا سومین شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی و به امید پیروزی هر چه زودتر رزمندگان کفر ستیز اسلام، حقیر محمد حسین پور رحیمی وصیت نامه خود را شروع میکنم.
با درود بر امت شهیدپرور بالاخص بر خانوادههای شهدا و مفقودین و اسراء و مجروحین که با صبر و مقاومت خود خاری هستند در چشم دشمنان اسلام و همین خانوادههای هستند که نور چشم ملت ایران و دلسوزان این انقلاب هستند و باید خدای متعال را شکر کنیم که ما را در این برهه از زمان قرار داده است که میتوانیم جان ناقابل خویش را نثار دین و قرآن و حیثیت و شرف اسلام و کشورمان نمائیم و باید بگویم که این دشمنان اسلام و قرآن که هم اکنون دست به دست هم داده و میخواهند این جمهوری اسلامی که با خون شهیدان اسلام و قرآن آبیاری شده است را از بین ببرند، کور خوانده اند و تا ما پیروان خط سرخ حسین(ع) و به رهبری امام خمینی (ره) این نایب برحق حضرت مهدی (عج) به ندای آن امام لبیک گفته و به سوی جبهه ها روانه هستیم.
هرگز نمی توانند این دشمنان از خدا بی خبر کاری از پیش ببرند و از خدای بزرگ میخواهم حال که دست از زندگانی و پدر و مادر و بالاتر از همه آنها جان خود شسته ام از گناهانم درگذرد و توفیق شهادت در راه خود و دین و قرآنش را به من عطا فرماید و این جان ناقابل مرا که خود به من عطا فرموده از من بپذیرد.
در اینجا چند کلمه با ملت شهید پرور دارم که هیچ وقت از علی اکبر امام حسین (ع) و حضرت قاسم بن حسن و شهیدان کربلاهای ایران عزیزتر نبوده و نیستم و ای جوانان عزیز و ای دوستان من این دنیا در حال گذر است و خدای ناکرده نشود روزی به فکر دنیا بیفتیم و دنیا ما را گول بزند. این دنیا را رها کنید و به یاری اسلام بشتابید که وعده حق است و پیروزی حتمی است به فتوای امام که فرموده اند رفتن به جبهه ها یک امر واجب است تا موقعی که فرماندهان سپاه و ارتش نگفته اند نیرو نیاز نیست بر ما واجب است و بر تمامی جوانانی که بتوانند شرکت کنند واجب است یعنی اگر نیرو واجب است یعنی اگر نیرو لازم باشد و ما نرویم و در محله مان خدای ناکرده بر اثر تصادف یا مرگ طبیعی بمیریم در مرگ ما اشکال است و خدا ما را نیامرزد، ولی اگر فرماندهان سپاه و ارتش اعلام کردند که نیرو نیاز نیست این دیگر از دوش ما برداشته می شود و اشکالی ندارد نرویم و یک خواهش از ریاست محترم دادگاه انقلاب و آن حاکم شرع دارم این که با این قاچاقچیان و فحشا و منکرات و گران فروشان با قاطعیت عمل کند و نگذارد این از خدا بی خبران و این دشمنان سرسخت انقلاب هرجنایتی را می خواهند انجام دهند اگر ما جوابشان را نگیریم در قبال خون شهدا مسئول هستیم. باشد که به وظیفهمان هر چه بیشتر عمل کنیم و در آخر از خدای بزرگ سپاسگزارم که به من لیاقت را داد که بتوانم به ندای هل من ناصر حسین(ع) زمانمان جواب بدهم و در اینجا همه را به خدای بزرگ می سپارم.
سخنی با خانواده ام با درود بر مهدی موعود آن منجی عالم و بر نایب بر حقش آن پیر جماران رهبرکبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و سلام بر خانواده های شهدا مفقودین و اسراء و جانبازان رزمندگان اسلام لازم میدانم در اینجا چند کلمه شکسته لفظی کنم با خانواده عزیزم بلاخص پدر و مادر عزیز سلام به شما ای پدر و مادر مهربان که از ابتدای زندگیم یاور من بودید از خدا سپاسگزارم که در یک خانواده مستضعف به دنیا آمده ام و این سعادت بزرگ است که نصیب من شده است که پدر و مادر مهربانی چون شما داشته ام ولی به خدا شرمنده و روسیاه که نتوانستم آن وظیفه ای را که هر فرزندی باید به پدر و مادرش ادا کند ادا کنم به هر حال شرمنده و از شما حلالیت می طلبم و امیدوارم که زیاد ناراحت نباشید و در محل و در بین خویشاوندان آن صبری را داشته باشید که یک وقت جلو دشمن احساس ناراحتی نکنید چون من یک امانتی از طرف خداوند در دست شما بودم و شما باید شکر کنید که آن امانت را سالم به صاحبش پس دادی خدا را شکر کنید.
از شما میخواهم مبلغی پولم را به این راه بدهید که اگر یک وقتی به کسی قرضی داشتهام ادا شود و مقداری هم به جبهه بدهید به خویشاوندان بگویید که از من راضی باشند و حتی همسایگان و از مادربزرگم بخواهد که صبر کند و آن وظیفه زینب گونه خود را بالاخص مادرم به اثبات برساند، یک وقت خدایی نکرده در جلو مردم احساس ناراحتی نکنند و خدا را شکر کنند.
چند کلمه به برادرم بگویم که ای برادر، من را حلال کن که جدا خیلی شما را در زندگی ناراحت کردم و نافرمانی کردم جدا که شما در زندگی برای من یک برادر خیلی دلسوز بودید و از تذکرات دلسوزانه شما تشکر می کنم و از شما می خواهم که راهم را ادامه بدهید و در محل و در جاهای دیگر پیام رسان خون من باشید و از شما می خواهم که به پایگاه بروید و این سنگر مردمی در محل را حفظ کنید. جدا همین پایگاه است که رابطه بین مردم و جبهه است این پایگاه خاری است در چشم ضد انقلاب که باید حفظ شود.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار / از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا