چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۸
نوید شاهد- شهيد "محمدحسن مزيدی شرف آبادی" فرزند اسدالله در روز اول آبان 1348 در عز آباد يزد به دنیا آمد. سرانجام دوم مرداد ماه 1366 در جبهه سردشت در حال رساندن نياز رزمندگان با اصابت تركش به گردن شربت گوارای شهادت را نوشيد. او خود را وقف خدمت به رزمندگان کرده بود. نوید شاهد یزد در سالروز شهادت این شهید والامقام زندگینامه اش را برای علاقمندان منتشر می کند.

زندگی نامه

بنام او كه بهای خون شهيدان است

«هيچكس جز به فرمان خدا نخواهد مرد كه اجل هر كس در لوح  قضای خدا به وقت معين ثبت است. هر كه برای متاع دنيا كوشد از دنيا بهره مندش سازيم و هر كه برای ثواب آخرت سعی نمايد از نعمت آخرت برخوردارش گردانيم و البتّه خداوند سپاس گزاران را جزای نيک  «آسايش دنيا و بهشت آخرت» خواهد داد» « آل عمران آيه 45  »

به گزارش نوید شاهد یزد، شهيد محمدحسن مزيدی شرف آبادی فرزند اسدالله در روز اوّل آبان 1348 در عز آباد يزد و در خانواده ای زحمتكش، كشاورز، ديده به جهان گشود. روزها را به كودكی و بازی در خانه ای محقّر با مادری كه پاهايش فلج بود پشت سر گذاشت. مادر به همراه پدر، او را شبهای زيادی به مجلس ابا عبد الله الحسين(ع) بردند تا او انس و الفتی خاص به عزاداری و نوحه خوانی گرفت. در 6 سالگي پا به مدرسه گذاشت و 5 سال دوره ابتدای را در دبستان معزّی گذراند. از آن به بعد او علاقه ای به درس نشان نداد و در كارهای كشاورزی و دامداری مختصری كه داشتند كمک كار پدر بود و بعد به كارگری و سرانجام كارگر كارخانه شد. در سالهای اوّل انقلاب نوجوانی 12 ساله بود. با شروع جنگ تحميلی استكبار جهانی به وسيله عروسک كوكی اش صدام عفلقی، پا به بسيج گذاشت و با آموزش نظامی و حضور در پايگاه، تحوّلی ديگر در خود ايجاد كرد، او ساده و بی ريا، خنده رو و خوش اخلاق بود. با همه دوست و صميمی بود. نسبت به ديگران پيش سلام بود، زمانی كه در بين رزمندگان مشغول خدمت بود خستگی را شرمنده كرده بود. هر كاری كه به او سپرده می شد از دل و جان می پذيرفت . چندين ماه در جنوب و در تيپ پيروز الغدير در لجستيک و در موقعيت های مختلف خدمتگزار رزمندگان بود. زمانيكه نيروها به غرب مأموريت يافتند در رساندن مايحتاج رزمندگان از موقعيت تا بالاترين نوک قله با تمام توان و در شرايط سخت و طاقت فرسا از هيچ كوششی دريغ نمی ورزند . او مدت يكسال در لباس خاكی بسيج، خود را وقف كرد. سرانجام دوم مرداد ماه 1366 در جبهه سردشت در حال رساندن نياز رزمندگان با اصابت تركش به گردن شربت گوارای شهادت را نوشيد و به آرزوی ديرينه خود رسيد . پيكر پاكش را در حسينی عزآباد شمع مجلس اباعبدالله شد.

و اين است معنای آيه قرآن كه خداوند فرمود: گمان مبريد كسانيكه در راه خدا كشته می شوند مرده اند بلكه زنده اند و در نزد پروردگار شان روزی می خورند .

او در ابتدای شهادت به خواب يكی از اطرافيان می آيد و به او می گويد، من فلان مبلغ پول از كار خود دارم و نزد فلانی است، همان پول خودم در مراسمم خرج كنيد. پس از گذشت 16 سال از شهادتش ، باز به خواب يكی از اطرافيان می آيد و می گويد: به حقوقی كه بابت من گرفته ايد و با آن مراسم ياد بودم را سالی پنج شب روضه خوانی می كنيد خمس تعلق گرفته، شما برويد و خمس آن را بپردازيد.

كه نگارنده اين موضوع را پيگيری كرد و به اين نتيجه رسيد كه حقوقی كه بابت او به پدر و مادرش تعلق می گرفته، پدر و مادرش اصلاً از آن استفاده نمی كردند و دفترچه حساب نزد يكی از برادران اوست و اين مبلغ را يكسال يكبار برای مراسم او برداشت می كرده و وقتی كه از آن مبلغ اضافی آمده و در سال بعد هم در حساب بوده، شهيد به آنها می گويد خمس پول مراسم مرا بدهيد و خداند ما را عامل به دستورات خود قرار دهد و ادامه دهنده راه آنان، ای حسن هنوز پس از 18 سال كه مراسم سالگردت را روضه خوانی می كنند و يا زمانی كه بر سر تربتت مراسم روضه خوانی بر پاست پدرو مادرت بلند بلند در سوگ ابا عبد الله و بياد تو می گريند خوشا بحالت.

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده