اسارت یا آزادی
واکسن عاشورایی
اولین محرم و اولین تاسوعا در اسارت همراه بود با ضرب و شتم و سلول
انفرادی، محرم سال های بعد یعنی سال های 1363 تا 1365 را هم به هر شکل ممکن
اعزاداری می کردیم و همه سختی ها و تنبیه و شکنجه ها را هم به خاطر امام حسین
علیه السلام به جان و دل می خریدیم. هیچ
عاملی نتوانست عزاداری ماه محرم را متوقف کند، مگر اقدام ناجوانمردانه خوب بعث که
عبارت بود از تزریق واکسنی که متاسفانه اسمش را نمی دانم و البته دلیلش را هم نمی
دانم که آیا به دلیل مسائل پزشکی بود؟ یا سیاسی، مذهبی؟ که اگر به خاطر مسائل
بهداشتی بود، قطعا چاشنی سیاسی مذهبی آن بیشتر بود. خلاصه محرم 1366 به بعد در ایام
تاسوعا و عاشورا واکسنی را به اسیران در اردوگاه اطفال عراق تزریق می کردند که موجب تب
بسیار شدید می شد و حدود 48 ساعت اسیران عزدار امام حسین علیه السلام را در آن
فضای سخت و تلخ اسارات، زمین گیر می کرد! تب بسیار شدید و عطش زیاد، به
تاسوعا و عاشورای اسارت حال و هوای ویژه ای می بخشید، عجب حال و هوایی!!
هر از چندگاهی اسیری را مشاهده می کردیم که با لب های
خشکیده و دل سوخته، ناله یا حسینش بلند است! قربان لبهای تشنه ات یا اباعبدالله (ع)
در این حال و هوا آنچه که بیشتر موجب آزار و اذیت می شد،
طعنه سربازان عراقی بود که می گفتند: از
امام حسین علیه السلام بخواهید تا عطش شما را برطرف کند! از امام حسین بخواهید تا
شما را آزاد کند، پس چی شد آن نغمه واحسینا... ؟
و حالا بعد از سال ها به لطف خدا و به دور از هرگونه خفقان
با صدای بلند می گوییم: لبیک یا حسین (ع) لبیک یا حسین (ع)
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد