ماه محرم و تحمل شکنجه ها به یاد سختیهای یاران امام حسین (ع)
چون مسئول تلويزيون يكي از سرسپردههاي بعثي است،اجازه نميدهدكسي تلويزيون را خاموش كند و همين امر مشكل روحي بزرگي برايمان ايجاد كرده. برنامههاي تلويزيوني ضد اخلاقي است. موسيقي مبتذل بر فضاي آسايشگاه طنين انداخته و بياختيار آدمي را به ياد شامياني مياندازد كه بر اسيران اهل بيت سنگ زدندند و به رقص و پايكوبي پرداختند.محرم، ماه سوگواري آقا و مولايمان حسين بن علي (عليه السلام) است ولي حزب بعث تنها در پي حذف ارزشهاست. در حالي كه اين نور مبارك بر دل اسراي دربند ميتابد و بستري است براي خورشيد عظيم حسيني كه هر لحظه در آسمان دلها متولد ميشود، ميتابد و عصر ظلمت را به پايان ميرساند.دو شبكه،مرتّب در روز برنامه دارد. يك شبكه مخصوص اراجيف و ياوهگويي منافقين و يك شبكه هم به برنامه ديدارهاي صدام با مخالفان نظام جمهوري اسلامي، يعني شاه حسين اردني، حسني مبارك، علي عبدالله صالح ، و.. ميپردازد
بر شدّت شكنجهها افزودهشده. غير از تماشاي اجباري تلويزيون كه از همه شكنجهها دردناكتر است؛ديگر شكنجهها را ميتوان تحمّل كرد.
روز دوم محرم:
از امروز بردن قاشق و ليوان به آسايشگاه ممنوع شده و بايستي پس از صرف شام قاشق و ليوان را داخل سطلي كه پشت پنجره گذاشته شده بيندازيم.نداشتن ليوان باعث ميشود نتوانيم بيست و چهار ساعتآب بنوشيم. در حقيقت بيست و چهار ساعت تمام آب را به رويمان ميبندند. از همان ابتداي محرم به ياد تشنگي امام عشق روزگار ميگذرانيم.حكايت آزاد زيستن و آزاد مردن ، درسي ماندگار بر صحفه زرّين تاريخ كه امام فرمود: «اگر دين نداريد آزادمرد باشيد.» اينان كه از انسانيت بويي نبردهاند آزادگي را درپيوند با تعلقات و روزمرگيها ميبيند و مريدان مولا درقطع تعلقات.اذيّت و آزار و شكنجه همچنان ادامه دارد و هر روز بر شدّت آنها افزوده ميشود. شكنجههايي چون نگهداشتن اسرا در زيرآفتاب سوزان تكريت .به اين بهانه كه ميكروبهاي بدنشان كشته شوند؛ درحالي كه خوردن آب را نيز ممنوع كردهاند. لبها ترك برداشته ، پاها تحمّل سنگيني جسم را ندارند. تشنهايم تش
ابتكار درمان با نور خورشيد كه تنها ميتواند از مخيله بعث عراق تراوش كند؛ براي اسرايي اعمال ميشود كه به دليل عدم بهداشت، مشگل گوارشي پيدا كرده و دچار اسهال شديد شدهاند. البتّه در اين ميان ديگر اسرا نيز بيبهره نميمانند و همه اردوگاه چنين شكنجهاي را تحمّل ميكنند و جسم نحيفشان زير تابش مستقيم شعلههاي خورشيد، روزهاي محرم را سپري ميكنند تا به عاشورا برسند. حزب بعث اجازه برپايي كوچكترين مراسمي براي عزاداري مولا را نميدهد. اما مگر براي شيدايان حسين، جز حسين التيامي بر قلب مجروحشان ميتواني بيابي ؟ حسين منشأ حيات حسينيان است. ياد حسين براي تمامي انسانها و تمامي حركتهاي انقلابي نسيم بشارت است.
همه را به آمار مينشانند. نگاه نكردن به برنامههاي تلويزيون بهانه ميشود تا با كابل به جانمان بيفتند . ميگويند: « چرا ترانه گوش نميدهيد؟ چرا برنامهها را نگاه نميكنيد؟ چون رهبرتان گفته حرام است نگاه نميكنيد؟! چنان امري نشانتان بدهيم كه كيف كنيد » كتك زدن شروع ميشود. تا آنجا كه ميتواتند با كابل بر سرمان ميكوبند. كتكخورده و زخمي گوشهاي در خود خميده و نالان، به ياد عاشوراي 61 هجري نجوا ميكنيم. با خود ميانديشم اگر ما زمان سيدالشهدا عليهالسلام را درك ميكرديم. كربلا چهرهاي ديگر مييافت. سرم به شدّت درد ميكند. بدنها كبود شده.
تلويزيون روشن ميشود. عراقيها در ميان آسايشگاه، كابل به دست ايستاده و منتظر فرصتي هستند بتوانند دوباره بچّهها را كتك بزنند. برنامه تلويزيون چون هميشه موسيقي مبتذل دارد و رقص و پايكوبي، چاشني هميشگي آن است.بايدسر بالا به صفحه تلويزيون نگاهكنيم.اگر كسي سرش را پايين بيندازد و يا نگاهش را بدزدد با كابل بر سرش ميكوبند. همچنان با كابل بر سر و صورت بچهها ميزنند. مولا جان تو هم بيا و عاشقانت را به تماشا بنشين. اين جا خداوند دگر باره انسان را برگزيده. بيا و بعثت دگر باره نوكرانت را تماشا كن. خدايا يعني توبه اينان را پذيرفته و براي خود برگزيدهاي؟ كه اين چنين گوشهاي از عاشورا را به تصوير كشيدهاند!
ظهر عاشورا :
بدنها زخمي و قلبها جريحهدار است. خدايا اينان ستارگان منور ولي كبودشده كهكشان عباس بن علي عليهالسلام هستند و شيداي عباس بر محور عاشقي ميسوزد. اين ستارگان نورشان از حسين است و طينتشان از خاك خونآلود قتله گاه كربلا .ديوسيرتان بعثي از كتكزدن خستهشدهاند و در پي لختي استراحتند. عدنان فرياد ميزند: «ما مسلمانيم ولي شما مشتي كافر مجوسيد .ميبينيد اكثر ائمه شما در عراق مدفونند ؟! چون ما اهل نمازيم. اما شما بيدين و كافريد.» با اشاره به جمع ميگويد: «چه كسي ميتواند حمد و توحيد نمازش را به فارسي ترجمه كند؟» در حالي كه از شدّت ضربات كابل ناي ايستادن ندارم؛ بر خود وظيفه ميدانم جواب دندانشكني به او بدهم. برميخيزم تا حمد و سوره را با ترجمه فارسي بخوانم. ضربه كابل به من ميفهماند بنشينم. نميخواهم در مقابل ديوسيرتان و ددمنشان بعثي، كم بياورم. دوباره از جا برميخيزم. عدنان كه فهميده اكثر بچّهها ترجمه فارسي نماز را به خوبي ميدانند. ميگويد :« پس خودم ميپرسم » يكي از برادران باصفاي نيشابوري را بلند ميكند و از او ميخواهد حمد را بخواند و به فارسي ترجمه و تفسير كند. بيچاره او بيسواد است و نميتواند سوره حمد را به فارسي ترجمه كند. همين كافي است دوباره مثل شمر بن ذي الجوشن بر سرمان بريزند و با الفاظ «مجوسيهاي كافر، شما چطور قرآن و نماز ميخوانيد در حالي كه معني آن را نميدانيد؟» اسراي آزاده را زير ضربات كابل بگيرند.در حالي كه به جرأت ميتوانم بگويم در جمع صد نفري ما شايد فقط پنج نفر ترجمه فارسي سورههاي حمد و توحيد را نميدانند. همين بهانهاي است كه تا مدّتها درگير مصائب و شكنجه باشي
اربعين در اسارت:
اولين اربعين مولا ، در غربت شيعه و در اسارت معنا ميشود. در حالي كه دستبسته و زير تازيانه عوامل بعث روزگار ميگذرانيم ؛به گفتن ذكر بسنده ميكنيم. هر نفر هزار مرتبه ذكر يا حسين هزار مرتبه يا زهرا و پانصد مرتبه صلوات ميفرستيم.ساكت بودن و ذكر گفتن بهانهي ديگري ميشود تا عراقيها دوباره بهانهگيري كنند و بگويند: «شما همگي تصميم گرفتهايد حزب بعث را نفرين كنيد. بايد همگي دسته جمعي صدام را دعا كنيد. چنان دعايي كه صدايتان تا بغداد برسد بعد از آن هم بايد به رقص و پايكوبي بپردازيد.»مگر ميتوانیم روز داغداري اهلبيت عصمت و طهارت، شادي كنيم؟! هيچ كس حاضر نميشود ترانه گوش كند و به جشن و سرور بپردازد. نميتوانند كسي را به رقص و پايكوبي وادار كنند.تلويزيون عراق ترانه پخش ميكند اما كسي توجّه نميكند. عراقيها به بهانه اين كه در سكوت نقشه فرار ميكشيد، دستور تفتيش آسايشگاه را صادر ميكنند .
از بدترين شكنجهها، تفتيش كردن است. لباسها بايد آنكاردشده و منظم در جاي خود قرار بگيرند. عراقيها به بهانه تفتيش، كيسههايي كه مخصوص وسايل است به هم ميريزند. آنقدر همه چيز درهم شده كه بايستي تا مدتها دنبال وسايلمان بگرديم و منظم و مرتّب گوشهاي بچينيم؛ مبادا دوباره بهانهاي به دست عراقيها بيفتد.روز اربعين همه جا را تفتيش ميكنند.آسايشگاه مثل خرابه شده. همه چيز درهم و ريخته و پاشيده است. نميدانيم با اين وضعيت چكار كنيم!كيسههاي كوچكي كه از اضافههاي پيراهن درست كردهايم و داخل آن نان ميگذاريم تا كهنه و خشك نشود، پاره كردهاند.درست كردن اين نوع كيسه هم ممنوع ميشود. تفتيش كردن فقط زجر جسمي نيست، عذاب روحي نيز به همراه دارد. تفتيش وسايل به يك روز ختم نميشود بلكه هر سه روز يك بار ادامه دارد .
راستي سِر اربعين در چيست كه وقتي خورشيد روز اربعين در بستر خونآلود خويش آرام ميگيرد، لشكر شيطان خوشحال از اين كه اربعين را هم پشت سر گذاشتهاند، پيروزمندانه از آسايشگاه بيرون ميروند؟!در حالي كه روز اربعين هر تازيانه بر پيكر برادران، بر هيبت آنان افزوده. اصلاً گويي زائر حرم شدهاند و اين جا گويي سرزمين شام ديگري است. هر كه ميخواهد سِر عاشقي بداند بايد اين جماعت را تماشا كند كه ديگر باره در اربعين متولد شدهاند. چرا كه حسين «عليهالسلام» اينها را براي خود برگزيده . دريادلاني كه دل شيطان صفتان از هيبت آنان ميلرزد و براي التيام خويش جز شكنجه و آزار راهي نميبينند. چرا كه در برابر اراده آهنين دلاور مردان ديار ادب و هنر، ايمان و فضيلت قدرت ايستايي ندارند.
منبع:
کتاب روزهایی به رنگ آسمان
مولف:محمدعلی صمدی