مقاومت تا سرحد «شهادت»
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۱
شهید مصطفی برزگر و همرزمانش تابستان 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران با شجاعت و ایمان به قلب دشمن زده و در محاصره قرار گرفته بودند.این وضعیت چند روز به طول انجامید و آنها بدون آب و غذای کافی در برابر دشمن مقاومت کرده و تسلیم نشدند. این تعداد بسیار اندک تا حدی به مقاومت ادامه دادند که دشمن بعثی مجبور شد با استفاده از بالگرد و اسلحه دوربیندار آنها را هدف قرار دهد.
به گزارش نوید شاهد یزد شهید مصطفی برزگر در 9 مردادماه سال 1340 در محله درب قلعه شهرستان ابرکوه
متولد شد و دوران کودکی را در محفل گرم خانوادهای باایمان و زحمتکش که با
قرآن و مسجد پیوند مستحکمی داشتند سپری کرد.
مصطفی نیز همانند سایر هم سن و سالان خود در 6 سالگی وارد دبستان شد و
راهنمایی را در مدرسه داریوش (امام خمینی فعلی) علیرغم همه مشکلات با
موفقیت پشت سر گذاشت و برای تحصیلات دبیرستان وارد مدرسه مولوی شد تا در
رشته اقتصاد به تحصیل بپردازد.
از طبقه زحمتکش بود
مصطفی نیز مثل بسیاری از همرزمانش از طبقهی زحمتکش جامعه بود و باید دوشبهدوش پدر چرخهای سنگین زندگی را میچرخاند.هوش فراوان، فعالیت مستمر، پشتکار زیاد و داشتن روح لطیف و با نشاط در کنار عشق وافر به ائمه و علاقه فراوان به حضور در مراسم مذهبی بخصوص عزاداری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) از مشخصات بارز او در این دوران بود.
مرخصی نمی رفت
در دوران جنگ تحمیلی مصطفی با بینش و مطالعه و نیز با علاقه فراوان، چندین
بار بهعنوان بسیجی راهی مناطق مرزی شد و در عملیاتهای مختلف شرکت کرد.
بعدازآن خدمت مقدس سربازی را هم در جبههها گذراند و این عشق به حضور در
مناطق جنگی طوری بود که علیرغم توصیه دوستان و فرماندهان کمتر از مرخصی
استفاده میکرد.
بعد از پایان خدمت سربازی مجدداً به عضویت بسیج سپاه پاسداران درآمد و برای
بازسازی مناطق جنگی به جبهه آبادان رفت و بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی
راهی کردستان شد.در آخرین لحظات، وقتی وصیتنامهاش را تنظیم میکرد برای پدرش نوشت: به تمام چیزهایی که دارم چهار هزار تومان خمس تعلق میگیرد که باید بپردازید. او اکنون دیگر هیچچیز نداشت که او را به زمین و زمینیان وابسته کند و بهشت را با همه زیباییهایش در مقابل خود میدید.
از محاصره تا شهادت
در تابستان 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران به همراه جمعی از
همرزمانش با شجاعت و ایمان به قلب دشمن زده و در محاصره قرار گرفته بودند.
این وضعیت چند روز به طول انجامید و آنها بدون آب و غذای کافی در برابر
دشمن مقاومت کرده و تسلیم نشدند. این تعداد بسیار اندک تا حدی به مقاومت
ادامه دادند که دشمن بعثی با استفاده از بالگرد و اسلحه دوربیندار آنها
را هدف قرار داد. مصطفی پس از یک مقاومت جانانه با اصابت گلوله به پشت سرش به فیض عظمای
شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از چند روز به پشت جبهه و سپس به زادگاهش
انتقال یافت و تشییع شد.
مصطفی که عاشق شهادت بود همیشه میگفت: «بعد از شهید شدن برادران همرزمم
چگونه به شهر برگردم و در پاسخ پدر و مادر آنها چه بگویم؟ من هم باید در
جبهه بمانم تا اگر خدا مرا قابل بداند شهید شوم.» نظر شما