شهید عابدی : نماز را ترک نکنید تا اسلام جاویدان باشد
به گزارش «نوید شاهد یزد»،شهيد اسد الله عابدي دوم فروردين1338 در خانوادهي مومن و متدين در روستاي فراغه واقعه در شهرستان ابركوه متولد شد او دوران طفوليت خود را در دامان پاك مادري مومن و متدين پرورش يافت براي پيشرفت علم و دانش وارد مدرسهي ابتدائي روستا شد و اين دوره را با موفقيت گذراند و بدليل نبودن امكانات مالي و تحصيلي در روستا مدرسه را رها كرده و و در كارهاي كشاورزي به پدرش كمك مي كرد و در سن13و14سالگي به اقليد رفته و نانوائي را ياد گرفت و در همان جا مشغول به كار شد در اين مدت از نظر مالي به پدرش كمك كرد او از نظر اعتقادي،معتقد به به مسائل ديني و اسلامي و نيز در يادگيري آنها بسيار كوشا بود و از نظر اخلاقي،بسيار مظلوم،شجاع و دلسوز و مهربان بود و تا آنجا كه در توانش بود به فقرا كمك مي كرد او در اقليد با تفكرات امام تا حدي آشنايي پيدا كرده بود به همين دليل هميشه قبل از انقلاب داخل منزل از امام(ره)صحبت مي كرد تا اينكه در سن17سالگي بصورت داوطلبي به خدمت سربازي رفت و خدمت او در زمان پهلوي بود و جاي تعجب است كه چرا او4ماه زودتر به خدمت اعزام شد در حالي كه در آن موقع سربازها فرار مي كردند البته او خدمت سربازيش كه شيراز بود در راهپيمايي ها شركت فعالانه داشت و حتي يكبار توسط ارازل پايش زخمي مي شود و رژيم شاه بدليل شركت در تظاهرات اورا جريمه كرد اما او دست از كارش بر نمي داشت بعد از اينكه خدمتش تمام شد ازدواج كرد و در آن روزها انقلاب اوج گرفته بود در تمام مراسمات انقلابي شركت فعالانه داشت بخصوص در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه حضور داشت و نيز افرادي كه براي راهپيمايي از شهرستان آباده و اقليد به فراغه مي آمدند پذيرايي مي كرد و شبها نام امام را بر روي پارچهي قرمزي مي نوشت و روي پيشاني مي بست و مي خوابيد و دو دفعه به جبههي جنگ عليه باطل رفت دفعه دوم از ناحيه پا زخمي شد چندين روز براي مرخصي به ابركوه آمد اما همين كه زخمش بهبود يافت خانواده كه ديگر اجازه نمي دادند او به جبهه برود بدليل داشتن دو فرزند كه يكي3ساله و دومي11روزه او به دروغ گفت به اقليد مي رود براي كار در حالي كه به جبهه مي رود پس از مدتي خانواده از رئيس بنياد شهيد جويا مي شوند او به جبهه رفته و در عمليات خيبر شركت كرده است و40روز ديگر بر مي گردد و اين شهيد بزرگوار در عمليات خيبر منطقه كوشك به درجهي رفيع شهادت مي رسد.
وصیت نامه شهید:
به نام خداوندى كه به ما جان داد تا فداى اسلام شويم من خدا را سپاس مىگويمكه در اين راه پر افتخار جانم را گرفت درود بر خمينى بت شكن اين پير جماران كهآمد و دين مارا زنده كرد و اين افتخار را به ما جوانان داد تا فداى اسلام كنيم .
برادرهاو خواهرها:
امام ما را تنها نگذاريد قدر اين امام را بدانيد كه ما را ازبند رژيم
طاقوت نجات داد. مسجد را خالى و تنها نگذاريد و صفهاى نماز دشمن شكن جمعه
را هر چه با شكوهتر برپا كنيد دشمن از همين صفهاى نماز ما مىترسد نماز شب
را فراموش نكنيد امام حسين(ع) كشته شد براى نماز ياران امام حسين(ع)
بچههاى امام حسين(ع) به اسيرى رفتند به زندان رفتند براى دين ما.به منافق
خلق فرصت ندهيد كه در شما رخنه پيدا كند و شما را به راه كج بكشاند.
برادرها جبههها را خالى نكنيد جبهه يك دانشگاه است جبههها جاى انسان سازى
است و در اين جبههها انسان به خدا نزديك است انسان هر چه بيشتر در
جبههها باشد گناهش كمتر مىشود.هر گوشه ايران كه پا مىگذارى كربلا شده
است ما جوانان بايد راه شهيدان را ادامه بدهيم تا راه كربلا را باز كنيم و
قدس عزيز را آزاد كنيم. تمام مسلمانهاى دنيا كه در بند ابرقدرتها هستند چشم
به ما دوختند تا اينكه آنها را آزاد كنيم و به رهبرى مهدى(عج) و نايب بر
حقش خمينى بت شكن اين كار را خواهيم كرد.
مادر و پدر جان:
به شما
مىگويم براى من گريه نكنيد و افتخار كنيد كه در راهاسلام فرزند داديد شما
پيش حسين خيلى ارزش داريد مهدى به شما افتخار مىكندامام حسين به شما
پدرهاى شهدا مىنازد فاطمه زهرا به شما افتخار مىكند يك موقع حرفى نزنيد
كه دشمن خوشحال شود پدرجان خيلى برايم زحمت كشيدهايد مرا ببخشيد.
چند كلمه نوحه براى مادر مهربانم مادر قهرمانم:
كفن بدوز بهر تنم مادرم مادرم مگر عزيزتر ز على اكبرم
اگر شدم شهيد در راه دين مادرم نعش من افتد به زمين مادرم
گريه مكن تو بهر من مادرم مادرم چونكه بيايى به سرم مادرم مادرم
كفن بدوز بهر
تنم مادرم مادرم مگر عزيزتر ز على اكبرم
شدم به جبهه چو روان مادرم شير خودت را تو حلال نما مادرم
گريه مكن مادر غم پرورم خيز بياور كفنم مادرم
بهر تو هست عزت هم افتخار مادرم چو قاسم بن الحسنم مادرم
كفن بدوز بهر تنم مادرم مادرم مگر عزيزتر ز على اكبرم
به يارى دين خدايم روم مادرم در راه او جان سرو تن دهم مادرم
بر تو وصيت مىكنم اى مادرم گريه مكن تو بهر من مادرم
كشور ايران شده كربلا مادرم دشمن دين هر دم جفا مادرم
شبهاى جمعه به مزارم با مادرم بهر خدا يادى از من نما مادرم
ديگر رفيقان مرا مادرم مادرم جدا شدم من زميان شما مادرم
اهل وطن را تو بگو مادرم بهرم نماييد دعا مادرم