وصیت نامه شهیدی قبل از شروع عملیات شهادتش/ شرمنده شهیدان نشوید...
به گزارش «نوید شاهد یزد»،شهید سید نورالله ميرجليلي يكم شهريور 1343، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش سيدمحمود، كارگر كارخانه بود و مادرش فاطمه صغرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته راه و ساختمان درس خواند و ديپلم گرفت. برقكار ساختمان و بنا بود. به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. بيست و هشتم بهمن 1364، با سمت خدمه تانك در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله و تركش به پاها، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي روستاي ابرندآباد تابعه زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحيم
كسانيكه در راه ما جهاد كنند از راههائى آنها را هدايت مىكنيم . هركس در جستجوى من برآيد مرا در يابد و هركس مرا دريافت ، مرا مىشناسد و هركس كه مرا شناخت دوستم مىدارد و هركس كه مرا دوست داشت در دوستى به پايگاه عشق و به ديار قدم مىگذارد و چون در پرستش به من عشق ورزيد من هم در رحمت به او عشق مىورزم و عاشق كوى من سرانجام كشته راه من خواهد شد و آن كس كه به محبت من به قتل رسيد خونبهاى او به عهده من باشد و آن كه را خونبهاى او به عهده من باشد ، من خونبهاى او هستم، پس به راستى زندگى واقعى در آن مرگى است كه شما پيروز باشيد .
با درود فراوان برتمام شهدا از هابيل تا امام حسين و از امام حسين تا كربلاى ايران ، اميدوارم كه اسلام در تمام جهان پيروز و سربلند شود و تمام انسانها زير پرچم اسلام به آن مقام والاى اسلامى و انسانى برسند .
پدر و مادر عزيزم:
امروز روزى است كه اسلام احتياج به خون دارد تا ريشه غرب جنايتكار و شرق تجاوز كار را بكند. امروز ايران اسلامى همچون على اكبرهاى امام حسين مىخواهد تا دين محمد زنده بماند و ما هم بايد به مولايمان حسين اقتدا كنيم .
امشب (شب عمليات ) همچون شب عاشوراى حسينى است كه مىبايست راه خويش را انتخاب نمود يا به صف ياران حسين پيوست و يا او را تنها گذاشت و ميدان را براى يزيديان بازگذاشت، هرگز من اين كار را نخواهم كرد ، چگونه كسى كه به فرمان رهبرش به دنبال پيام امامش قدم در اين راه نهاد از اينجا برگردد چگونه شود كسى پدر و مادر و خواهر و برادر و بستگانش را ترك نمايد و در اين زمان پايش بلغزد و نتواند تصميم بگيرد و هم اكنون كه در اين برهه حساس اسلام جز با خون پاكان پايدار نخواهد ماند و مكتب نياز به خون دارد به عقب برگردد و دعوت خدا را نپذيرد و آن هم در زير خمپاره و گلولههاى دشمن ياران امام حسين هم در روز عاشورا مىدانستند كه كشته مىشوند ولى پا به عقب نگذاشتند و تا آخرين قطره خونشان جنگيدند پس خدايا چه كنم كه مانند ياران حسين درصحنه كارزار حاضر شوم و همچون ياران حسين بجنگم و از قرآن و اسلام و خاك عزيز ميهن اسلامى دفاع كنم .
ياران قرآن و اسلام دعا كنيد كه من از امتحان خدا سر بلند و پيروز بدر آيم اگر خدا خواست و لياقت شهيد شدن داشتم به معبود خود پيوستم ناراحت نشويد افتخار كنيد كه خانوادهتان يك شهيد دادهايد . عزيزانم قرآن مىفرمايد گمانمبريد آنها كه در راه خدا كشته مىشوند مردگانند نه آنها زنده هستند و پيش خدا روزى مىخورند و اين را هم به سربازان فرارى بگويم كه تنها كسانى هستيد كه در مراسم عزادارى حسين شركت مىكنيد و مصائب كه به اباعبدالله و يارانش آمد ميگوئيد كه اى كاش در آن زمان بوديم و در ركاب ابا عبدالله مىجنگيديم به خدا قسم اگر آنجا هم بوديد زمانيكه كه مىديديد كشته مىشويد فرار مىكرديد، نمىدانيد كه مرگ انسان هر زمان و هركجا كه باشد فرا ميرسد ، اين منطق ياران حسين نيست به خدا قسم شما در برابر بچههاى دو سه ساله شهدا در روز قيامت چه مىگوئيد، كمى فكر كنيد و به خود بيائيد .
پدر مهربانم:
چه سختيهائى كه به خاطرم متحمل شدى و روزها در آفتاب گرم سوزان عرق ريختى و شبها كه بي خوابى كشيدهاى در كارخانه تا بتوانى كه من را بزرگ كنى ، رنجها بردى تا من در كمال آرامش و راحتى بسر بردهام ،اكنون زمان خداحافظى و وداع است من به ديدار خدا مىروم و از تو مىخواهم برايم طلب عفو و بخشش نمائى باشد كه خدا از تقصيراتم درگذرد.
مادر مهربانم :
تو نيز در تربيت من نقش بسزائى داشتى چه شبها كه نخوابيدى و چه رنجها كه نبردى تا توانستى مرا بزرگ كنى باز هم من قدر تو را ندانستم و از خدا برايم طلب بخشش كن .
برادرانم و خواهرانم :
اميدوارم كه از من ناراحت نباشيد شماها هم حق برگردن من داريد و من نتوانستم آنچه را كه وظيفهام بود درحق شما اداكنم ، به بزرگى و عزت خود مرا ببخشيد و عفو كنيد . برادران گرامى عزيزم از شما خواهشميكنم كه درستان را بخوانيد.