شهید جواد آزادي :خونم را می دهم که اعتقادتان متحول شود
به گزارش«نوید شاهد یزد»،شهيد جواد آزادي فرزند محمد در تاريخ1/6/1345 درخانواده مذهبي درمحله شریف اباد اردکان ديده به جهان گشود و دوران كودكي را در دامن پر مهر و محبت مادرخود با تربيت اسلامي و رفتاري همراه با صميميت پشت سر نهاد. سپس در 7 سالگي براي تحصيل به دبستان اميني شريف آباد رفته و دوران ابتدائي را با جديت تمام بپايان رسانيد.پس ازآن به مدرسه راهنمائي شيرين قدردان رفت وهمچنان مشتاقانه به فراگيري علم پرداخت . سپس براي ادامه تحصيل به دبيرستان شرف قدم نهاد وي در تمامي كارها فعال و كوشا بود و با توانمندي كه داشت لحظه اي از فعاليت خسته نمي شد. شهيد جواد آزادي داراي روحيه عالي و اخلاقي اسلامي و برخورد انساني با دوستان بود. بطوري كه همه از رفتار پسنديده او به خوبي ياد مي كردند. هيچگاه كسي را ناراحت نمي كردوهمواره يارومددكار مستمندان مشغول و به دستگيري نيازمندان مشهور بود. دراوائل انقلاب با وجودي كه هنوز نوجواني بيش نبود فعالانه دراكثر راهپيمائيهاي انقلابي حضوري چشمگير داشت وشبانه روز براي پيشبرد اهداف انقلاب سعي فراوان مي كرد. شهيد جواد آزادي در اجراي فرامين ودستورات اسلامي مقيد بوده وعلاوه برآن در امر تحصيل جديت و علاقه اي خاصي نشان مي داد. لذا درس را ادامه داد و در كنكور سراسري شركت نمود و در مركزتربيت معلم شهيد بهشتي اردكان پذيرفته شد و به شغل معلمي روي آورد و با آغاز جنگ تحميلي پس از فراگيري آموزش نظامي رهسپار جبهه هاي نبرد شد و درطول هشت سال دفاع مقدس 7 نوبت به جبهه اعزام شد ومدت 18 ماه در جبهه مشغول نبرد با دشمن بعثی و ایثارگری در راه انقلاب و اسلام بودو در عملياتهاي مختلف شركت كرده ودر نهايت درتاريخ10/11/1365در عمليات كربلاي 5 در منطقه شلمچهه به شهادت رسید و مفقود الاثر گردید که پس ازسالیان متمادی در تاریخ 4/2/1374 پیکر پاک و مطهرش شناسایی و به زادگاهش منتقل و با تشییع با شکوه توسط مردم متدین در گلزار شهدای شریف آباد به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید:
عسي ربكم ان يهلك عدوكم و يتخلفكم في الارض فينظر كيف تعملون
باشد كه پروردگارتان ، دشمنانتان را هلاك كند و شما را در اين سرزمين جانشين كند و بنگرد چگونه عمل مي كنيد باسلام به امام زمان مهدي موعود و سلام بر نائب بر حقش امام خميني و با سلام بر شهداء، شهدايي كه با ايثارجان خويش اسلام را زنده نگه داشتند و با سلام به خانواده محترم شهداء آنهايي كه مشتاقانه فرزند خويش را راهي جبهه ها نمودند .
سخنم را از كجا شروع كنم و از كجا براي شما بگويم ، از قاسم آن نوجوان 13 ساله بگويم كه وقتي امام حسين (ع) در باره مرگ از او سئوال مي كند مي فرمايد مرگ در نظر من از عسل شيرين تر است يا از حبيب ابن مظاهر بگويم كه حتي موقع پيري نيز به ياري امام حسين (ع) شتافت و به نداي (هل من ناصر ينصرني) اوجواب مثبت داد. و يا از كربلاي ايران بگويم كه چه جوانان پاك باخته اي در اين راه به شهادت رسيدند وقتي انسان تنها گوشه اي مي نشيند و فكر مي كند و در روند اين انقلاب قرار مي گيرد از خودش خجالت مي كشد. از خانواده شهدا خجالت ميكشدكه چرا هنوز هم كه اين همه شهيد فداي اين انقلاب شده اند دنبال ماديات مي رويم و اصلاً به فكر معنويت نيستيم .
برادران عزيزم اميدوارم كه دعا را هيچگاه از ياد نبريد كه بهترين درمانها براي تسكين دردهاست و هميشه در مجالس دعا حضور داشته باشيد و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و مواظب باشيد هرگز دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيت مبارز جدا نكنند كه اگر چنين كردند روز بدبختي مسلمين و روز جشن ابر قدرتهاست .
و شما اي مادران عزيز فرزندانتان را به جبهه بفرستيد و مانع آنها نشويد كه فردا در محضر خدا نمي توانيدجواب زينب را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود و همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه بفرستيد و حتي جسد او را هم تحويل نگيريد زيرا مادر وهب فرمود سري را كه در راه خدا داده ام پس نمي گيرم .
و پيامم به شما جوانان غيور اين است كه هيچگاه جنگ را فراموش نكنيد زيرا امام فرمودند جنگ را سرلوحه امور خود قرار دهيدو براي ادامه دادن راه شهداء به شماست كه به جبهه بيائيد و مبادا در غفلت بميريد كه علي (ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در بي تفاوتي بميريد كه علي اكبر امام حسين (ع) در راه حسين (ع) و با هدف به شهادت رسيد و مبادا در رختخواب ذلت بميريد كه حسين با يارانش در ميدان نبرد شهيد شدند. اي برادران در امام بيشتر دقيق شويد و سعي كنيد عظمت او را بيابيد و خود را تسليم او سازيد. اميدوارم كه خونم باعث شود تا كساني كه به ولايت امام خميني اعتقاد ندارند را متحول سازد و آنها را به خدا نزديكتر سازد.
در پايان از پدرم و مادرم مي خواهم كه در شهادت من اندوهناك نباشند زيرا پيامبر اكرم در باره شهيد مي فرمايد كه در روز قيامت فرشتگان مرحبا گويان به استقبال مجاهدين راه خدا كه با شمشير به خود آويخته از درب مخصوص ( باب المجاهدين وارد بهشت مي شوند مي روند و هر آنكه جهاد در راه خدا را به همراه امام عادل ترك نمايد لباس خواري و ذلت پوشيده و در زندگي تنگدست و نيازمند گردد و دينش از بين برود و در پايان از خانواده ام و همچنين از مردم شهيدپرور اردكان و شريف آبادحلال بودي مي طلبم .و همچنين پيامم به خانواده ام اين است كه هميشه مرگ در نظرشان مجسم باشد و هميشه به ياد خدا باشند