دلنوشته های شهید محمدرضا دهقان بنادكي
نویدشاهدیزد:
شهید محمدرضا دهقان بنادكي دوازدهم دي 1340، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش محمد، بنا بود و مادرش سكينه نام داشت. تا چهارم ابتدايي درس خواند. صافكار خودرو بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. دوازدهم آذر 1359، با سمت تكتيرانداز در آبادان بر اثر اصابت گلوله به قلب، شهيد شد. مزار او در امامزاده جعفر زادگاهش واقع است.
اينجانب محمدرضا دهقان بنادكى فرزند محمد وصيت مىكنم كه من با ميل و اشتياق فراوان به ميدان جنگ بين حق و باطل كه هميشه نشانگر آن بوده است كه حق پيروز است و ما همه به خاطر حق مىجنگيم رفتهام كه چنان كه كشته شويم و يا بكشيم در هر دو حال بزرگترين پيروزى است كه خداوند به بنده خود عنايت كرده آن هم در اين موقعيت نصيب ما شده كه هيچ چيز به اندازه يك قطره خون كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست. چه خوب است كه من هم با اين قطره خون به هدف خود برسم.
پدر و مادر عزيزم:
اين ايران عزيز كشور رسولالله مكتب اسلام كه بيش از1400 سال از طرف كفار مورد هجوم بوده است برگردن من و شما حق دارد و براى حفظ آن بايد نهايت كوشش را بكنيم همانطور كه امام فرمود چشم اميد من به شما جوانان برومند است كه ادامه دهندگان راه حسين(ع) هستيد و اين راه را بيش از هزار و چهارصد سال ادامه دادهايد و ما او نيز او را تنها نخواهيم گذاشت يار و ياور او خواهيم بود و هميشه گوش به فرمان مجاهد پير (امام خمينى) كه همچون كوه در مقابل ياوهگويان ايستاده هستيم.
پدر:
درود بر تو كه چون ابراهيم فرزند خود را به فرمان خداى بزرگ به قربانگاه فرستادى بدان و آگاه باش كه اسماعيلت هرگز از فرمان باريتعالى سر باز نمىزند و مرگ در راه خدا را به جز سعادت نمىداند و زندگى را جز جهاد در راه عقيده درست نمىداند و شهادت را بهترين نعمتهاى خداوند مىداند. مادر عزيز كه عزيزترين عزيز ما هستى، بعداز خدا تو مهربانترين مهربانها هستى من به وجود تو افتخار مىكنم كه در نزد تو اينچنين تربيت شدم كه توانستم در هنگام جوانى خدمت ناچيزى به اسلام بكنم و چنان مرا تربيت كردى كه پاى خود را جاى پاى علىاكبر بگذارم كه چه كشته شوم يا سالم باشم براى تو افتخار است.
اى برادران عزيزم:
پيوسته در راه پيش برد اسلام عزيز به رهبرى امام خمينى بكوشيد و تمامى قوانين اسلامى را انجام دهيد و سخنان امام را به جان و دل پذيرا باشيد چون زمان زمان حسين(ع) و روزها نيز هركدام عاشورا است
و تو اى خواهر:
حجاب، عفت و پاكدامنى را بيش از هر چيز مورد اهميت قرار بده چون حجاب تو مشت محكمى به دهان يزيديان استدر آخر چشمانم را باز بگذاريد تا كوردلان بدانند كه كوركورانه به اين راه نرفتهام. دستانم را باز بگذاريد تا دنياطلبان و مال دوستان بدانند كه چيزى به دنيا نبردهام.
مادرم، خواهرانم، عموهايم:
مرا ببخشيد به
آنچه كه براى شما خلاف بود و انجام دادم. براى من طلب آمرزش كنيد، بر
مزارم گريه نكنيد، بر كشته شدنم افسوس نخوريد بخصوص به حضور تو اى مادر و
اى خواهر چون اميدوارم بتوانم در صف حسين(ع) محشور شوم. آرى كل يوم عاشورا و
كل ارض كربلا. و در هر كربلايى حسين وجود دارد و حسين ما امروز امام خمينى
است. او را يارى كنيد كه خدا را يارى كردهايد. از منافع شخصى خويشتن به
خاطر خدا و براى تداوم پيروزى انقلاب بگذريد و كوشا باشيد.
خداوندا،
بنده حقير ناچيزت را جزو بندگانى قرار ده كه تو را يافتند و شناختند و در
راهت فنا و در آخرت تو خود خونبهاى آنها را خواهى داد. خداوندا، به جز اين
خون ناقابل در درگاهت كه خود نيز امانتى است نزد ما، چيز ديگرى ندارم كه
تقديم راهت سازم. بارالها اين خون را قبول درگاهت فرما. يا رب العالمين.