زندگی نامه فرماندهان
شنبه, ۰۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۱
شهید محمود حاجی مهدی به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و هشتم مهر 1366، با سمت معاونت اجرايي قرارگاه صراط مستقيم در ماووت عراق بر اثر ريزش كوه و سقوط به دره شهيد شد
نویدشاهدیزد:

هدفش در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود.

شهید محمود حاجی مهدی  سي ام مرداد 1338، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش ميرزا محمد (فوت1365) كارگر بنايي بود و مادرش بي بي خاتون نام داشت. تا پايان دوره كارشناسي در رشته مهندسي معماري درس خواند. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب سه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و هشتم مهر 1366، با سمت معاونت اجرايي قرارگاه صراط مستقيم در ماووت عراق بر اثر ريزش كوه و سقوط به دره شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي خلدبرين زادگاهش به خاك سپردند. برادرش اكبر نيز به شهادت رسيده است.


هدفش در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود.

محمود حاجی مهدی، فرزند میرزامحمد، در سال 1338 در شهرستان یزد به دنیا آمد.  دوران کودکی را چون سایر کودکان با فراگیری احکام و آداب اسلامی آغاز نمود وروز به روز رشد یافت. سپس برای تحصیل به دبستان انوشیروان رفت و پس از آن دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی محمدطاهری پشت سر نهاد و با جدیت تمام به تحصیل پرداخت.  او در دوره راهنمایی در امتحانات جغرافیا و تاریخ در استان اول شد.  ایشان دوره متوسطه خود را در دبیرستان دیهمی  در رشته ریاضی  و فیزیک به پایان رسانید. سپس در سال تحصیلی 1355 باشرکت در کنکور سراسری با   رتبه ی 300 در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد.

او فردی فعال و کوشا بود و از کمک به والدین خود دریغ نمی ورزید و دارای اخلاق پسندیده و انسان دوستانه بود و هیچ گاه کسی را نمی رنجانید و با همه به نیکی و مهربانی رفتار می کرد.  ایشان فردی نترس، شجاع و همچنین فردی متواضع و خوش روی بود.  ایثار و از خود گذشتگی یکی دیگر از صفات بارز او بود.  ایشان در برخورد با مشکلات بسیار خونسرد بود و اگر مشکلی داشت آن را به راحتی حل می کرد.  از تجمل گرایی و افراد بی بند و بار و بی هدف بدش می آمد و می گفت  ما از این زبان کوچک باید حداکثر استفاده را ببریم؛ یعنی امربه معروف و نهی از منکر کنید

هدفش در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود.

محمود علاقه زیادی به مطالعه داشت و کتاب هایی از جمله کتاب های مذهبی، تاریخی و علمی در کنار درس می خواند. در انجام عبادات سعی فراوانی داشت و بیشتر اوقاتش را در تعبد در درگاه الهی گذراند . خدا ترس، عابد و متقی بود و همه دوستان را سفارش می کرد که به یاد خدا باشند. ایشان همیشه به مسجد می رفت و اهل نماز جماعت بود و بچه ها را دعوت به کتاب خوانی و خواندن قرآن می کرد.  او همیشه به یاد خدا و ذکر خداوند بود. تقوی الهی را پیشه می کرد و می گفت  کار به شخصی نداشته باشید و با هوای نفس خود غلبه کنید و    عقل را کامل کنید. سوء ظن به کسی نداشته باشید ایشان در مسجد محل فعالیت و در مسایل مذهبی با بچه ها همکاری داشت وکسی نبود که وقت خود را بیهوده تلف کند.

در زمان قبل از انقلاب در مراسم بزرگداشت شهدای تبریز شرکت داشت و در درگیری و تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد. همچنین در دانشگاه جزو افراد حزب اللهی بود. در دانشگاه به اعتراض و فعالیت های انقلابی می پرداخت، به طوری که به هنگام هجوم مأمورین مورد ضرب و شتم آن ها قرار گرفت.  او یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی بود و مردانه در جامعه فعالیت می کرد.
ایشان در مدتی که در دانشگاه بود مسئول بسیج دانشگاه بود و عمده فعالیت های او در حین تحصیل شرکت در مجالس مذهبی بود.  تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس در رشته عمران ادامه داد.  بعد از انقلاب در امر سازندگی و رسیدگی به مناطق محروم و شرکت در جهاد سازندگی مدتی در روستاها فعالیت می کرد.


هدفش در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود.

برادرش، کاظم حاجی مهدی، می گوید:
از همان روزهای اول جنگ  می خواست که عضو پایگاه مسجد شود و چون معرف نداشت او را قبول نکردند و در یزد عضو بسیج شد. با پیروزی انقلاب و شروع آتش جنگ نابرابر و تجاوز ارتش بعث عراق به خاک مقدس جمهوری اسلامی عضو
سپاه گردید.  او همچنین بعد از انقلاب وظیفه محافظت از شخصیت ها از جمله آقای موسوی اردبیلی را به عهده داشت.  سرانجام او در 21 سالگی از طریق سپاه اصفهان وارد جبهه های جنگ شد.

محمود در 22 سالگی  ازدواج کرد .  مدت زندگی مشترکشان 6 سال بود. مراسم عقدشان در حضور آقای موسوی در مهدیه تهران بود، در روز تولد حضرت علی (ع) عقد کردند و در روز تولد امام حسین(ع) جشن گرفتند و زندگی خود را شروع کردند.سرانجام این ازدواج 3 دختر به نام های بشری و فاطمه و زهرا می باشد.  بزرگترین آرزوی او پیروزی اسلام و پیاده شدن احکام دین در جامعه بود.  مسئولیتش در جبهه های جنگ معاون فرماندهی قرارگاه صراط المستقیم بود.

هدفش در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود.


همرزمش، حسن نژاد حسینیان، می گوید:
در عملیات کربلای 5 دشمن تمام منطقه را به آتش کشیده بود و ایشان در اهواز بود. با توجه به این که دشمن تمام منطقه پشتیبانی چون اهواز را هم مورد بمباران هوایی قرار داده بود و خانواده ایشان هم در اهواز بود، من به شهید گفتم : چرا خانواده ات را از شهر بیرون نمی بری؟ گفت: من آن ها را به خداوند سپردم، چه باشم و چه نباشم هرچه تقدیر الهی باشد همان است و هرچه است از خداست
هدف ایشان در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود. او در در خطرناک ترین عملیات جزیره مجنون حضور داشت که روی جاده باریک هور بود. با توجه به این که برای شناسایی و بررسی منطقه رفته بود، با این شرایط جان سالم به در برد.

در بازدیدی که همراه فرمانده تیپ رزمی امام هادی (ع) سردار رشید اسلام مهندس آغاسی زاده، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء در منطقه ماووات داشت، براثر برخورد توپ عراق ماشین منحرف شد و به دره سقوط کرد. در تاریخ 28 مهر1366  در منطقه کردستان به شهادت رسید.

 
هدفش در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود.

فرازی از وصیت نامه شهید :
توصیه ی من به شما این است که به وصیت نامه شهدا عمل کنید و از تمام این مطالب بهره بگیرید. از کلیه شما طلب بخشش و حلالیت می کنم و امیدوارم مرا ببخشید. و همسرم از تو می خواهم که با اندیشه و فکر و ایمان کامل فرزندانم را تربیت کنی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده