زندگی نامه فرماندهان
دوشنبه, ۰۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۵۴
شهید رضا علی بابایی مهرآبادی در دهم اسفند ماه سال1363 در عملیات خیبر به فیض شهادت نایل گردید.
نویدشاهدیزد:

شهادت برادرش الگویی شد برای ادامه راهش


رضا علی بابایی مهرآبادی، چهارمین فرزند عباس و فاطمه یاور ی، در بیستم شهریور ماه سال 1346 در نعیم آباد یزد متولد شد.  وی کودکی آرام و با نشاط بود. دوران ابتدایی را در مدرسه نعیم آباد آغاز کرد و در سال 1352 به اتمام رسانید.  دوران راهنمایی را در مدرسه رسولیان به تحصیل پرداخت. وقتی دید که پدرش نمی تواند خرج تحصیل او را فراهم کند، ترک تحصیل کرد و به بندرعباس رفت و به مدت چهار سال شاگردی کرد تا موفق شد در اردکان مغازه تعمیر کولر و یخچال باز کند.
بیشتر اوقات فراغت خود را در مسجد سپری می کرد و در جلسات مذهبی شرکت می نمود . قرآن را تلاوت می کرد و بعد به تفسیر آن می پرداخت. از محرمات و گناه دوری می کرد و به مال حلال بسیار اهمیت می داد.  در هنگام گرفتاری صبور و با اسقامت بود و با توسل به خدا و ائمه اطهار(ع) مشکلات را از سرراهش کنار می زد.  در سال 1364 به خدمت سربازی رفت و پس از یک دوره آموزشی به زابل منتقل شد.
مادرش، می گوید:
بعد از دوران سربازی به او پیشنهاد کردم که برایش به خواستگاری بروم ولی او زیربار نرفت . جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تازه شروع شده بود. روزهای آخر خدمتش بود که برادر کوچکش رضا حسن به شهادت رسید. رضاعلی برای شناسایی برادرش به معراج شهدا رفت. وقتی جنازه برادرش را  که به طرز فجیعی به شهادت رسیده بود  دید، نتوانست طاقت بیاورد و برای اینکه خون برادرش پایمال نشود، در صدد برآمد که برای دفاع از انقلاب، ادامه دهنده راه برادر شهیدش باشد

هر وقت مادر و خواهرش از رضاعلی می خواستند که اجازه دهد برایش خواستگاری بروند، او می گفت: من دختر مردم را اسیر خودم نمی کنم . معلوم نیست که تکلیف من چه می شود؟ تا جنگ است من ازدواج  نمی کنم. اسلام در خطر است چه طور من به فکر ازدواج باشم به اصرار خواهر و مادرش بالاخره رضایت می دهد، به شرط آنکه همسرش مخالفت با جبهه رفتن وی نداشته باشد. مادرش دختر یکی از خانواده های شهدا که هفت شهید در راه خدا داده بودند  را برای رضا علی انتخاب کرد و شرایط پسرش را به آنها گفت . از آنجایی که خانواده پارسائیان خود مذهبی و انقلابی بودند، خیلی خوشحال شدند و پذیرفتند.  رضا علی در 21 سالگی با خانم فاطمه پارسائیان ازدواج کرد. ازدواج آنه خیلی ساده برگزار شد. مدت زندگی مشترک آنها یک سال و نیم به طول انجامید و حاصل ازدواج آنها دختری به نام زینب می باشد.

وی به فرزندش علاقه زیادی داشت. هر وقت می خواست بچه اش را روی پا بخواباند، بچه را وارونه روی پایش می گذاشت و به صورت فرزندش نگاه نمی کرد تا هم خود دلبسته او نشود و هم بچه به او وابسته نشود که مبادا برای رفتن به جبهه خللی وارد شود. تا 5 ماهگی زینب دوبار پدرش را می بیند، زیرا او همیشه در جبهه بود و کمتر به منزل می آمد. رضا علی در جبهه معاون فرمانده گردان در واحد تخریب تیپ الغدیر بود و برای خنثی کردن میدان مین و پاکسازی منطقه فعالیت می کرد.

او در جبهه خواب برادر شهیدش را می بیند که دو پای قطع شده برادر را در بغل گرفته و جسم او نورانی است وقتی خوابش را برای عالم بزرگی تعریف می کند، به او می گویند که شما هم شهید می شوی و به برادرت می پیوندی.  در عملیات خیبر هنگامی که برای خنثی کردن مین به منطقه رفته  بود، آن شب باران می گیرد. رضاعلی به بچه های پشت خط می گوید ما گروه تخریب به میدان مین می رویم، اگر مشکلی برایمان پیش آمد، سه بار شلیک می کنیم یعنی اتفاقی افتاده است.

رضاعلی با گروه تخریب به میدان رفت، ولی به علت بارندگی برای آنها مشکلات زیادی به وجود آمد. آنها در آن منطقه گیر کرده بودند و فقط یک بار توانست یک گلوله شلیک کند، هر چه بچه ها منتظر دو گلوله دیگر شدند، دیگر صدایی به گوش نرسید و همه فهمیدند که رضا علی به شهادت رسیده است.  او مدت یک سال در جبهه های حق علیه باطل جوانمردانه در مقابل دشمن مبارزه کرد. رضا علی بابایی مهرآبادی در دهم اسفند ماه سال1363   در عملیات خیبر به فیض شهادت نایل گردید.

وصیت نامه:

امت محمد، بیدار و هوشیار باشید. اگر شما اتحادتان را از دست بدهید، منافقین شما را به مجلس تفرقه دعوت می کنند . همانطور که حضرت علی(ع) می گوید: ای سپاه اسلام، این منافقین تشنه جنگ هستند و از شما تقاضای چنین طعامی را دارند. پس یا به خواری تن دهید و راه پستی را پیش گیرید و یا شمشیرها را از خونشان سیراب سازید .
عاقبت همه بازگشت به سوی آن است که خلق کرده، پس چه بهتر برای سفر آخرت با کوله باری از نیکی به سوی خالق یکتا برویم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده