جبهه یک دانشگاه انسان سازی است که انسان خودش را امتحان می کند
شنبه, ۲۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۸
شهید عباس باقری به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت وبيست و پنجم اسفند 1363، در شرق رود دجله عراق به شهادت رسيد
نویدشاهدیزد:
پاسدار شهید عباس باقری در سال 1336 در خانواده ای متدین و مذهبی در
روستای محمد آباد بدنیا آمد و در سن 6 سالگی در همین روستا در مدرسه
ابتدائی عطار مشغول به تحصیل گردید و در دوران تحصیل ابتدائی خود را از هوش
و استعداد خوبی برخوردار بود و با معدلی خوب موفق به گرفتن مدرک ششم قدیم
گردید و بعد به علت اینکه درآمد پدرشان کم و ناچیز بود نتوانست به تحصیل
خود ادامه دهد و مجبور به ترک تحصیل گردید و مدت یک سال در همین روستا
مشغول زراعت کاری بود و مدتی هم به کمک پدر ومادر خود پرداخت در سال
1350برای امرارو معاش زندگی به تهران رفت.مدتی در تهران کشغول کار بود شبها
مجالس قرائت قرآن و دعا شرکت می کرد و بعد از دو سال به خدمت سربازی فرا
خوانده شد و مدت سربازی خود را در شهر های زابل ورفسنجان و کرمان و معدن
سرچشمه مس گذراند مدتی از سربازی او گذشته بود که طبس زلزله کرد که به طبس
آمد و دوباره جهت 2 ماه دیگر خدمت خود و سربازی رفت و برگه پایان خدمت
گرفت و مدت دو سال در طبس برای امرار و معاش سر کوره آجرپزی کار کرد .
در
اواخر سال 1337 ازدواج کرد و در سال 1360عضو سپاه پاسداران شد و در مدت
خدمتش در سپاه چندین بار به جبهه رفت و مدت 3 ماه هم محافظ حجت السلام
فردوسی پور نماینده محترم مردم فردوس و طبس بود و مدت 3 ماه در مشهد دوره
آموزش سپاه پاسداران را گذاراند و دو ماهم در کاشمر مشغول خدمت بود و بعد
به سپاه پاسداران طبس آمد و مشغول خدمت گردید و در تاریخ 1/6/63 دوباره
عازم جبهه گردید و چندین بار که به مرخصی می آمد دوباره با شور وشوقی زیاد
به جبهه رفت ودر تاریخ 20/12/63 درشرق دجله شربت شهادت را نوشید و در حال
حاضر دارای چهار فرزند می باشد و مدتی که در این روستا بود در مجالس مذهبی و
ایام محرم و ماه مبارک رمضان به نوحه خوانی مشغول بود و در مجالس دعا و
توسل و کمیل و ندبه شرکت فعال داشت و از اخلاقی ادامه دارد .
وصیت نامه:
با
درود به مولا و آقا و فرمانده رزمندگان اسلام در جبهه ها امام زمان (عج)
تعالی فرجه الشریف وسلام ودرود به نایب بر حقش امام خمینی وسلام و درود به
سرور شهیدان حیب ابن علی (ع) که به همه ما درس چگونه زیستن و چگونه مردن را
به همه ما آموخت وسلام و درود بر شهیدان بخون طپیده اسلام که با نثار خون
خود درخت اسلام را آبیاری نمودند سلام ودرود بر خانوادهای معظم شهدا و سلام
ودرود بر رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه باطل وسلام بر تمامی امن حزب
ا... بویژه امت شهید پرور در صحنه شهرستان طبس و حومه که با حضور فعال خود
در تمامی میدانها خواب را از چشم دشمنان داخلی و خارجی سلب کرده اید
اینجانب
عباس باقری که در مورخه 24/7/63 در جهه هستم وانشاءالله به همین زودیها یک
حمله در پیش است شکر خدا که این سعادت نصیب این حقیر گردید و به جبهه
اعزام گردیدم تا با دیگر همرزمان خود در این حمله شرکت کنم و به یاری
خداوند متعال راه کربلا را انشاءالله باز نمایم ودوستان وآشنایان این جبهه
ها نیست که نیاز به ما دارد بلکه خود ما هستیم که نیاز به جبهه ها داریم
چون جبهه یک دانشگاه انسان سازی است که انسان خودش را امتحان می کند و می
تواند درک کند وببیند که چقدر خودش را ساخته است واگر در این مرحله افتخار
نصیب این گنه کار گردید وبه آرزوی دیرینه خود رسیدم پیکرم را به طبس آوردند
در محل امام زاده در قطعه شهدا دفن خواهید کرد و اگر تشییع جنازه ای بر
حقیر شد از شعار الله واکبر ولا الله الا الله یادتان نرود زیاد بگوئید واز
امت شهید پرور می خواهم کسانیکه پیرو خط ولایت فقیه نیستند در تشیع جنازه
من نگذارید شرکن کنند واز شما امت حزب الله می خواهم از امام عزیزاین قلب
طپیده اسلام وفقیه عالی قدرآیت ا... منتظری فراموش نکنید و تمام فرامین
امام را به جان دل بپذیرید و از شما می خواهم که از جبهه های نور علیه ظلمت
فراموش نکنید و تا ممکن است به جبهه ها بشنابید وبرادران رزمنده را یاری
نمائید .
پدر و مادرعزیزم :
اگر
این امانت که از جانب خداوند نزد شما بوده است پس گرفت افتخار کنید چون
امانت را به صاحب اصلیش پس داده اید چون من هر چه فکر می کنم یک امانت از
جانب خدا در نزد شما بیشتر نبوده ام و از شما ها عاجزانه می خواهم در مجالس
تعزیه من گریه و زاری نکنید تا این گریه های شما دشمنان دین اسلام را شاد
نکند مراسم تعزیه مرا ساده برگذار کنید پدر ومادرم اگر در وظایفی که به
عهده بنده بوده است کوتاهی کرده ام از شما می خواهم مرا حلال کنید وببخشید
واز دیگر دوستان وفامیلان هم حلالیت بطلبید واز خدا بخواهید این نماز و
روزه های در هم شکسته ام را قبول نماید
واز شما برادران و خواهران هم می خواهم که مرا حلال کنید واگر بدی دیده اید به بزرگی خودتان مرا ببخشید
و اما توای همسرم :
ای
همدردم ای همرزم با آن همه عشق وعلاقه ای که به همدیگر داشتیم بر حسب
وظیفه شرعی که خودم احساس کردم تو را وفرزندانم را به خدای بزرگ سپرده ام
وآگاهانه برای رضای خداوند متعال روانه جبهه گردیدم من می دانم با چهار بچه
کوچک در فصل زمستان به شما خیلی سخت می گذرد ولی وقتی که خودم احساس کنم
که برادرانم در جبهه خسته شده اند ومدتهاست که در جبهه فداکاری می کنند و
خانواده هایشان نگران هستند چطور می توانم تحمل کنم که در خانه بنشینم
ونظاره گر باشم و به کمک برادرانم نشتابم ولی با همه این مشکلات شما مشکلات
را برای خداوند متعال تحمل کنید که انشا ا... در پیشگاه خداوند متعال بی
بهره نخواهید بود وهمسرم اگر در این سفر به آرزوی دیرینه رسیدم فرزندانم را
حتما به مدرسه بفرستی وتربیت اسلام کنید تا در خدمت اسلام و مسلمین گام
بردارند وهمسرم من که در پیشگاه خداوند آبروئی ندارم ولی از خدا می خواهم
که شما را از شفاعت فاطمه زهرا (س) بی نصیب نکند و من تا این مورخه از کسی
طلبکارنیستم و به کسی هم بدهکار نیستم وتا این مورخ تمام نمازو روزه ای که
برگردنم بوده است بجا آورده ام
نظر شما