بر دشمنان مي تازم
يکشنبه, ۱۸ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۰۰
شهید حسین ذبیحی در اثر جنگ جانباز شد و بعد از تحمل سی سال سختی به دیار حقپ یوست
نوید شاهدیزد:
شهر دارالمومنين اردکان در تاريخ 15 شهريور 1345 شاهد تولد نوزادي بود که
خانواده مذهبي اش او را به عشق سيد و سالار شهيدان حسين نام نهادند هفت
ساله بود که پا به دبستان ارشاد گذاشت و با جديت
تمام به تحصيل
پرداخت، دوره پايان دبستان او مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي بود او به
همراه دوستان و همکلاسي هايش در تظاهرات شرکتمی کرد و از ظلم وستم رژيم
پهلوي تنفر داشت، وي دوره راهنمايي را در مدرسه حائري گذراند، تاسيس نهاد
بسيج مستضعفين از سوي معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمينيره موجب شد که وي
گمشده خود را در اين تشکل بزرگ الهي ببيند، وي در کلا سهاي آموزش نظامي و
عقيدتي شرکت مي کرد و خود را براي مبارزه با دشمنان اسلام و قرآن آماده مي
کرد.
17 ساله بود که براي اولين بار به جبهه اعزام شد و در خط مقدم جبهه جنوب حضور يافت، دو ماه از حضورش در جبهه مي گذشت که ترکشهاي آتشين خمپار هاي دست او را مجروح کرد وي براي درمان به بيمارستان اعزام شد و تحت درمان قرار گرفت يک ماه پس از مجروحيت دوباره به جبهه اعزام شد و 5 ماه در سرزمين حماسه و عرفان ماندگار شد. او ديگر با حال و هواي ملکوتي جبهه انس گرفته و دوري از آن برايش بسيار سخت بود به همين خاطر وقتي از جبهه بازگشت نتوانست بيش از
20
روز در شهر بماند و براي سومين و آخرين بار در تاريخ 02 / 10 / 62 همزمان
يا فراخوان عظيم طرح لبيک يا خميني به جبهه اعزام شد و در خط مقدم منطقه
جفير مستقر شد و در عمليات بزرگ خيبر شرکت نمود و پس از آن در خط آفندي
عمليات مستقر شد تا از سرزمينهاي آزاد شده محافظت کند.
روز
6 اسفند 62 سر فصل جديدي در زندگي حسين گشوده شد و ترکش خمپار هاي به نخاع
او اصابت کرد و او را در جرگه جانبازان قطع نخاع قرار داد، اين حادثه
سرآغاز رنج بزرگي بود که بيش از 35 مرتبه عمل جراحي و 33 سال درد و رنج را
به همراه داشت. هفت سال از اين دوران سخت می گذشت که بانوي عفيفه و ايثارگر
از تبار حضرت زينب سلام ا... عليها با آگاهي از همه سختيها و مشقات داوطلب
ازدواج با اين ايثارگر راه خدا شد و در تاريخ 23 / 08 / 69 اين وصلت
ملکوتي صورت گرفت. سه سال از اين وصلت می گذشت که حسين به تشويق همسر فداکارش به فعاليتهاي اجتماعي تشويق شد و خدمت در جهاد سازندگي مامن سنگر سازان بي سنگر جبهه هاي نور عليه ظلمت را براي فعاليت انتخاب نموده و از تاريخ 06 / 02 / 72 به عنوان مسئول امور دفتري در جهاد شهرستان اردکان شروع به کار نموده و با توجه به فعاليت ها و تجربيات ارزنده در دوران اشتغال، از تاريخ 01 / 05 / 87 به عنوان کارشناس آمار و اطلاعاتارتقاء يافت و تا پايان حيات گهربارش در اين پست خدمت نمود. هفت سال از ازدواج ملکوتي اين دو ايثارگر راه خدا مي گذشت که خداوند منان دو فرزند پسر به اين خانواده عطا نمود،آنها اين عطيه الهي را محمد رضا و ابوالفضل نام نهادند. سال 86 توفيق حضرت يار همراه شد و حسين به حج مشرف گرديد وحضرت حرمين شريفين را زيارت نمود و در سالهاي 87 و 88 توفيق الهي با زيارت سيد و سالار شهيدان امام حسين ع قرين گشت حاج حسين به کربلا رفت و عقده هاي کهنه خود را باسالار شهيدان حضرت سيد الشهداع بزرگ جانباز کربلا
حضرت ابوالفضل ع نجوا نمود.سال 95 ، سال سخت و جانکاه براي حاج حسين و خانواد ه اش بود عوارضي ناشي از مجروحيت وي شدت يافته بود بارها به بيمارستان رفت و تحت مراقبتهاي ويژه قرار گرفت ولي همه اين تلاش ها در روز95/06/13 با پرواز ملکوتي اين مجاهد في سبيل ا... همراه شد و حاج حسين پس از تحمل 33 سال درد و رنج و بيش از 35 بار عمل جراحي به جمع ياران شهيدش پيوست. مردم شهيد پرور و هميشه در صحنه شهر اردکان او را تا بهشت زهرا بدرقه کرده و او را در کنار ياران آسماني اش
به خاک سپردند
وصیت نامه:
آنقدر به جبهه می روم و بر دشمنان اسلام مي تازم تا به درجه ي ملکوت اعلي برسم.
اي جوانان:
نکند که در رختخواب ذلت بميرید که امام حسين و 72 تن از يارانش در ميدان نبرد شهيد شدند.
برادران و خواهران:
دعا
و مناجات را فراموش نکنيد که اسلام با دعا و مناجات برپاست و هميشه با ياد
خدا باشيد و خدا را فراموش نکنيد هرگز نگذاريد دشمنان اسلام به شما ضربه
بزنند و تفرقه بيندازند حضورتان را در جبهه حق و حقيقت نگه داريد. نظر شما