دستخط شهید/ اشعاری از شهید اکبر اکبرزاده /قسمت چهارم
شهید
خون سرخی که شد ز قامت من شده خود ضامن سعادت من
من شهیدم منم کسی که امام می خورد غبطه بر شهادت من
کرده تجلیل چون امام زمن از ملک بر شده جلالت من
خون من شد روان به مزرع دین چه زراعت به زراعت من
بی بضاعت نیم بضاعت کس در جهان نیست چون بضاعت من
هر سیاستمدار غرب زده منزوی گشته از سیاست من
همه شاهدان عالم قدس سر به سر شاهد قداست من
برگزیدم رهی که خلق جهان شده مبهوت از فراست من
قلب تاریخم و تمام جهان معترف گشته بر شجاعت من
اینک ای پیروان راه شهید این بود منتهای حاجت من
از امام و خطش جدا نشوید تا فراهم شود رضایت من
******
ای ملت ایران نه کنون وق درنگ است
هنگام مسلح شدن و موقع جنگ است
دشمن نه کمین کرده فقط در صف پیکار
او در پی فرصت همه جا گوش به زنگ است
این شعبده پرداز عمو سام زمان است
زین روست که چون بو قلمون رنگ به رنگ است
در ساختن شایعه و نشر اکاذیب
دارای تخصص بود و زبر و زرنگ است
گر جام بلورین دهد این ساقی مکار
در جام وی اندر عوض شهد ،شرنگ است
اندر صف ما تفرقه ایجاد نمودن
رسم و ره دیرینه عمال فرنگ است
با این همه رنگی به حنایش نبود چون
پرونده او سربه سر آلوده ننگ است