روح و جانش برای رفتن به جبهه پر می زد
شهید از لحاظ اخلاقی گل سرسبد خانواده اش بود در دوران تحصیل کوشا و با دوستان همکلاسیانش مهربان بود. دوران کوتاه عمرش سرکشی از اقوام و ضعیفان سرلوحه کارش بود. به خدمت به نظام ایران عشق می ورزید و در مراسم مذهبی پیش قدم بود و خود را خادم اهل بیت عصمت و طهارت می دانست.
شهید باقری قبل از انقلاب هنوز هفت ساله بود ولی با همان سن در مسائل و تظاهرات ضد رژیم ستم شاهی شرکت می کرد و بعد از انقلاب اسلامی با آنکه سن کمی داشت ولی به عنوان یکی از اقشار این ملت برای پیشبرد اهداف عالیه انقلاب فعالیت می کرد مقلد امام بود و همیشه به فرمان آن معظم له که این را با دادن خون و روح خود به طور عملی بیان کرد عمل کرد. و به محض شنیدن نیاز جبهه به سوی دیار عاشقان و معبود رستگار خود شتافت.
چون شهید باقری مقلد حضرت امام بود گفته های امام را بر خود فرض می دانست و همان جمله ای که حضرت امام در اوایل جنگ گفته بود آویزۀ گوش کرده بود و در بسیج روستا ثبت نام کرده و فعالیت بسزایی داشت.
روح و جان شهید باقری برای رفتن به جبهه پر می زد ولی چون در اوایل سنش کم بود برای رفتن به جبهه مانع بزرگی در جهت رسیدن به آرزویش ایجاد شده بود ولی دوستان را برای رفتن به جبهه تشویق می کرد و به محض اینکه سنش برای رفتن به جبهه اقتضا کرد به جبهه شتافت و نرفتن به جبهه سرپیچی از امر ولی فقیه می دانست.
مادرشهید می گوید:شهید باقری از روحیه بالایی برخوردار بود در دورۀ آموزش مرتب روز شماری می کرد که تمام شود و وی اعزام جبهه شود .بعد از آموزش با اولین اعزام به جبهه رفت بعد از یک ماه برای مرخصی به طبس آمد ولی دوری از جبهه برایش مانند یک قفس بود هر لحظه در انتظار پایان مرخصی بود بعد از اتمام مرخصی که مصادف با شروع عملیات مهران بود به جبهه رفت و شهید در این عملیات مجروح شد وجراحاتی سخت بر جان وی نشست وی این مجروحیت را بعد از آمدن به مرخصی برای هیچ کس بیان نکرد که من(مادرشهید) هنگام نماز شهید مشاهده کردم کف پای شهید جراحت عمیق برداشته است ،بعد از سؤال در باره این موضوع شهید گفت که پایم سنگ خورده است.
هنگامی که بنا بوده گردان عبدالله که شهید باقری از اعضاء آن بوده به جبهه برود شهید مرخصی بوده فرمانده به پدر شهید که در جبهه بوده می گوید که به محض آمدن علی او را با ماشینهای اهواز به جبهه بفرستید.شهید از علاقه ای که به مبارزه با کفر داشت مرخصی خود را ناتمام ول کرد و به جبهه آمد و بعد از هفت روز حضور در جبهه در هفتم مهر 1365 در عملیات کربلای 4 و 5 در جزیره مجنون بر اثر اصابت گلوله به دیار حق پیوست.