نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب سوختگان وصال
صبحي ،كنار پلك تو، آغاز مي شود/ با چشم هاي خيس تو،همراز مي شود/ فصل وضوي تاول وخون است،روز من
کد خبر: ۴۷۱۷۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۳۰

وه!چه شوم ووحشتناك،زرد در خزان مردن/ سرو بودن وآخر،در تنور نان مردن/ ترس من نه از مرگ است،مي هراسم از ماندن
کد خبر: ۴۷۱۲۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

بغض،دامنگير چشمان من است/ پيچك غم،همدم جان من است/ پيچك دردي كه در من،ريشه كرد
کد خبر: ۴۷۱۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

به روي تخت، مچاله شده است، پيكر تو/ كه درد ميكند از زخم هاي بستر تو/ دوشنبه، روز ملاقات، باز آمده است
کد خبر: ۴۷۰۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

فقط سكوت،نه!فرياد بي صدايي تو/ سكوت آينه اي !روشني!رسايي تو!/ شبيه شمع،كه در سوگ و جشن مي سوزد
کد خبر: ۴۷۰۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

سوختي!پيشتر از انكه به پايان، برسي/ نه به پايان، كه به خورشيد درخشان، برسي/ پرسش سوختنت، ذهن جهان را، آشفت
کد خبر: ۴۷۰۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۷

دلت اگر چه گرفته،شب از چه، بي ماه است/ بخوان پرنده!سكوت بهار،جانكاه است/ دلت شكسته، پرت خسته،چشمهايت خيس
کد خبر: ۴۷۰۵۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

يك روز سرنوشت تو، سر زد به جنگ ها/ چون شيشه اي كه بگذرد، از شهر سنگ ها/ سر زد كه شيشه باشد، اما بايستد
کد خبر: ۴۷۰۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۷

سرفه كرد و از كنار من گذشت،چفيه پوش آشناي اين محل / او هنوز سر به زير و ساده است،مرد با خداي اين محل/ مي تواني از نگاه زرد او،خوشه هاي درد را درو كني
کد خبر: ۴۶۸۹۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲

چنان پروانه،دور شعله ي فانوس مي زد پر/ دل دريايي اش،بر گرد اقيانوس،مي زد پر / زمان پر كشيدن بود واز شوقي كه مي جوشيد
کد خبر: ۴۶۸۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۴

ببين كه مثل يك غزل،پر از هجاي زخمي ام /نسيم درد مي وزد ،به شاخه هاي زخمي ام / در انتهاي اين سفر،سري به خلوتم بزن!
کد خبر: ۴۶۸۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۶

زخم تو زخم دل است،كهنه نمي شود اگر/ كهنه كه نه!مي شود،تازه تر و تازه تر/ چرخ زنان مي رسي،مرد ميان دار شهر
کد خبر: ۴۶۸۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲

شبيه ابر شعله ور،دل سوار سوخته/ وفتح كرده قله را،مه شيار سوخته/ هنوز بوسه مي زند،به رد پاي زخم ها
کد خبر: ۴۶۸۹۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۲

انگار دريا،دل به رودي مي سپارد/ برسينه اش،وقتي سرم را مي فشارد/ بابا!دلم مثل نفسهايت،گرفته است اما خجالت مي كشم،باران ببارد
کد خبر: ۴۶۸۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۷

یك نفر از كرانه اي مبهم، عاشقانه مرا صدا مي كرد/ نغمه ي آشنا و پر مهرش، مثل خون، در دلم شنا مي كرد/ گر چه در مبهمي مه آلود، مانده بودم غريب و سردرگم/ او مرا با طنين تبناك اش، از حضور خود، آشنا مي كرد
کد خبر: ۴۶۷۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

آتش خاموش را،خاكستري جا مانده ام / شعله آهنگم،ولي از شعله ها جا مانده ام / ريشه ام در آب مي نوشد،سموم درد را/ خنده ي زردم،كه در آغوش گل،جا مانده ام
کد خبر: ۴۶۷۹۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

اگر چه شمعي و از سوختن، نپرهيزي/ نبينمت كه غريبانه، اشك مي ريزي/ بخند!گر چه تو با خنده هم،غم انگيزي
کد خبر: ۴۶۷۴۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

بايد بگويم با تمام شرمساري ها/ چيزي نمي فهمند از بوران،بهاري ها/ اي گرد باد وموج و رود و باد وبارانها!/ اي پادشاه سرزمين بي قراري ها!
کد خبر: ۴۶۷۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

روز ميلاد،سرشانه ي تو،خال افتاد/ مادرت خنده زنان گفت:كه اقبال افتاد/ عشق،همراه تو باليد ولي ساعت وصل
کد خبر: ۴۶۷۴۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۸

بر گامهاي خسته مي خندند،نمناكي لبهاي تاولها/ زنجير مي غلطيد ومي پوسيد،در انزواي خشك مفصلها/ اين كفشهاي كهنه مي دانند،من با صداي مرگ،رقصيدم
کد خبر: ۴۶۷۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵