نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره های شهید
پدر شهيد "شعبان آقاميرزايى" مى گويد: «شعبان به من می گفت: هرچه دارید نصفش را برای خودتان بگیرید، بقیه را بفرستید جبهه و من در جواب او میگفتم: عقل تو نمی رسد، من چطوری پرتقال و پتو را برای جبهه بفرستم.» ادامه اين خاطره را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۴۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

غلامعلى برادر شهيد "عليرضا رودسر ابراهيمى" مى گويد: «برادرمان (محمدرضا) اسير دموكرات ها شده و بعدها آزاد شده بود، وقتى عليرضا برادرمان را در آن حال ديد بلافاصله تصميم گرفت كه به جبهه برود.» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد مازندران بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹

پدر شهيد "مجيد كوزه گر" مى گويد: « زمانى كه مجيد براى آخرين بار به مرخصى آمده بود، به يكى از همسايگان ما گفت: شايد من ديگر نيامدم، گویی به دلش افتاده بود كه شهيد مى شود! »
کد خبر: ۴۷۱۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۵

شهيد "عليجان ابراهيمى" وقتى براى آخرين بار به جبهه مى رفت، دوستان او به همراه او به گلزار شهدا رفتند و گفتند: عليجان جاى خود را در ميان قبرهاى شهدا معين كن كه اين بار نوبت توست. شهيد با خوش رويى در جواب می گوید: از خداوند اين مقام بزرگ را هميشه در سنگرها و در شبهاى تاريك خواهان و خواستارم! .... زندگی این شهید گرانقدر را در نوید شاهد مازندران بخوانید.
کد خبر: ۴۷۱۶۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۴

مجموعه خاطرات شهید «شعبانعلی نژادفلاح»؛
شهید «شعبانعلی نژادفلاح» از شهدای دوران دفاع مقدس است که از او دست‌نوشته‌ها و خاطرات خودنگاری به یادگار مانده است. نوید شاهد البرز در سالگرد شهادتش این خاطرات را منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۷۱۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۴

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(33)
ويژگيهاى اخلاقى و معنوى شهید "احمد یوسفی" همسر و خانواده او را در امر پذيرش ازدواج قانع كرد.
کد خبر: ۴۷۱۵۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۴

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(32)
یکی از برادران شهید "ابوالفضل نوری" می‌گوید: یک روز بسمت در رفتيم و در را باز كرديم متوجه شديم كه ابوالفضل با تنى رنجور در پشت در افتاده و بر اثر جراحت ناشى از شكنجه قادر به در زدن نيست".
کد خبر: ۴۷۱۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۳

در بخشی از خاطرات شهید "حسین یغماییان" می خوانیم:« آن روز وارد چادر شدم. جعبه ای شیرینی به طرفم گرفت. در حالی که یکی از آنها رو برمی داشتم، سرم رو بالا آوردم و گفتم: بابت چیه؟...» نوید شاهد سمنان به مناسبت سالگرد ولادت خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه مندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۰۶۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

خواهر شهید "منوچهر نوروزی" نقل می کند:« برادرم همیشه می گفت: برای کسی کار می کنم که به انسان ارزش بده. آدم نباید تنها برای پول کار کنه! اگر کسی پیدا می شد که اهل دیانت و تقوی نبود، هر چند بیشتر از دیگران مزد می داد حاضر نبود برایش کار کند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۰۶۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

« گفتم:مادر جان! پس نذر من چی میشه؟ نمی خوای بری مشهد؟ گفت: الان جبهه واجب تره! حالا نذر رو بعداَ ادا می کنم، اگه خدا بخواد.»، آنچه خواندید، بخشی از خاطرات مادر شهید "حسین سنگسری" است. در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۰۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۲

شهید "علی اکبر براتی" از شهدای تحصیل کرده شهرستان دامغان است که تاریخ تولد و شهادتش در دی ماه ثبت شده است. به همین مناسبت نوید شاهد سمنان، خاطره ای از این شهید عزیز را تقدیم علاقه مندان می کند.
کد خبر: ۴۷۰۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۹

چندتا از بچه‌ها دور هم نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم. روحیه معلمی‌گری داشت و هر وقت پند و نصیحت می‌کرد می‌گفت: اگه سر به زیر باشین سه تا حسن داره ...» آنچه خواندید بخشی از خاطرات معلم شهید «حسین درخشانی» است. نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت این شهید بزرگوار، شما را به خواندن چند خاطره از ایشان دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۷۰۲۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۸

تب بچه ام جگرم را می سوزاند. یک روز با گریه به همسرم گفتم:«مرد! همین طور می خوای دست روی دست بگذاری و پرپر شدن بچه رو تماشا کنی؟ ببریمش یک جای دیگه...چه می دونم...» آن بار پیش دکتر دیگری بردیمش. او آب پاکی را روی دست ما ریخت و گفت:«آقای عموزاده! بچه ات دیگه خوب بشو نیست. بی خودی خودتو علاف نکن!». آنچه خواندید بخشی از خاطرات مادر شهید "داور عموزاده" است. نوید شاهد سمنان شما را به خواندن این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۶۹۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۲

«موقع شهادت پدر سن کمی داشتم.احساس می کردم دیگر آن انتظارهای شیرین برای آمدنش تکرار نخواهد شد. دیگر موقع امتحانات کسی نیست که دلسوزانه پاسخ سوالاتم را بدهد و دیگر گوش هایم شنوای نصایحش نخواهد بود... » آنچه خواندید بخشی از خاطرات فرزند شهید "غلامحسین طاهری" است. نوید شاهد سمنان همزمان با سالگرد شهادت خاطراتی از این شهید بزرگوار را برای علاقه مندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۶۹۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰

بابا گفت:«آخه پسرم! درسته هیکلت درشته و قدت بلنده، اما سنت چی؟ سنت برای رفتن به جبهه قانونیه؟» رضا گفت:«باباجون! مگه دشمن با کوچیک و بزرگ ما کار داره؟ او با همه ی ما می جنگه و ما هم با همه ی داشته هامون باید باهاش بجنگیم...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطراتی از شهید "رضا سرهنگی" دعوت می کند.
کد خبر: ۴۶۹۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۶

قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمد افتخاری»
پسرعموی شهید «سید محمد افتخاری» نقل می‌کند: « گفت: آیت‌الله خمینی رو می‌شناسی؟ گفتم: یه چیزایی در موردش شنیدم. کاغذ لوله شده را باز کرد، عکسش را نشانم داد و از مبارزاتش با شاه برایم تعریف کرد. گفت: مرد بزرگیه! مطمئنم به این طریق که پیش می‌ره، توی مبارزاتش پیروز می‌شه.»
کد خبر: ۴۶۹۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵

محمدرضا، برادر شهید"محمداسماعیل سهرابی"، او را در خواب می بیند. شهید او را از یک اتفاق باخبر می کند... نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز دعوت می کند.
کد خبر: ۴۶۹۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۱

«صنم امیدی» پیر زنی عشایر از دیار شجاعان شهرستان ملکشاهی است ، او در عین سادگی خاطره ای از شهید «احمد کشوری » را برایمان روایت می کند که از اخلاق و نوعدوستی این شهید بزرگوار حکایت دارد. شهید کشوری فرزند این زن عشایر را از مرگ نجات می دهد اما همین نوزاد 10 روز پس از شهادت احمد کشوری به آسمانها پر می کشد تا همنشین دوباره شهید باشد. متن کامل این خاطره زیبا را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۶۹۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۶

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(15)
فعاليتهاى شهید "اسداله حیدری" به حدى رسيده بود كه موجب نگرانى برادر بزرگترش شده بود، مادرش مى‏ گويد: "برادرش يك روز به من گفت: به اسد بگوييد چنين نكند، مى ‏آيند و او را مى‏ گيرند". اسداله هم در جواب گفته بود ما براى كشته شدن آماده ‏ايم."
کد خبر: ۴۶۸۱۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۹

برادر شهید " محمدجعفــر اژدری راد " در رابطه با اعزام برادر خود به جبهه چنین گفته است: برای اعزام به جبهه از طريق پايگاه ابوذر اقدام کرد و از اين موضوع هيچكس جز خودش اطلاع نداشت، رفتنش به جبهه را مثل یک راز برای خود نگه داشته بود.
کد خبر: ۴۶۷۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۳