تک تیرانداز جوان با آرزوی شهادت + دستنوشته شهید
به گزارش «نویدشاهدیزد»، شهید سیدضیاء سجادي پور هجدهم مرداد
1342، در روستاي مهرآباد از توابع شهرستان ميبد به دنيا آمد. پدرش سيدعلي اكبر، كشاورز
بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته تجربي بود. به عنوان
بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و هفتم آذر 1360، با سمت تكتيرانداز در داربلوط گيلانغرب
هنگام درگيري با نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به پا و صورت، شهيد شد. مزار او در
گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
شهید سید ضیاء سجادی پور در سال 1342 در خانواده ای متوسط و مذهبی در قریه مهرآباد میبد چشم به جهان گشود در همان سالهای اول زندگی مریض و به علت استعمال داروی اشتباهی در آستانه مرگ قرار گرفت ولی به خواست خدا زنده ماند تا برای روزی دیگر جانش را در راه خدا و اسلام فدا نماید . در شش سالگی جهت تحصیل در دبستان مهرآباد ثبت نام نمود و مقطع راهنمایی را در مدرسه راهنمایی رکن آباد گذراند و برای گرفتن دیپلم تجربی به دبیرستان شیخ مفید میبد آمد . در دوران انقلاب با شرکت در تظاهرات نفرت وجودی خود را علیه رژیم طاغوت بروز داد تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به پیروز رسید
وصیت نامه شهید:
با سلام فراوان به روح الله كه هميشه در فكر محرومين مي باشد و با سلام گرم و پرطنين تقديم به روح شهيدان زنده و هميشه جاويد انقلاب و همچنين با درود گرم نثار شهيدان هميشه جاويد كربلاي ايران و با سلامي خدمت امت قهرمان و هميشه در صحنه ايران.
به درد دل شهيدي گوش دهيد كه سراپا شوق به ميهن و اسلام بود و مي خواست كه در راه خدا فدا شود كه اينك به آرزويش رسيده است.
پدر و مادر عزيزم ! در غم نبودن من اشك
نريزيد كه گريه كار درماندگان است و اي پدر عزيزم ! چون شير غرنده در بيشه زار اسلام
غران باش تا مبادا منافقين از شهيدشدن من و ناراحت شدن شما سوءاستفاده كنند. پدر و
مادر عزيزم ! به جاي گريه و ناله دست به آسمان بلند كرده و امام را دعا كنيد كه امام
همه چيز شماست ما بميريم و امام زنده باشد اين افتخار است.
برادر عزيزم ! تو نيز در كشته شدن من هيچ
ناراحت نباش. سعي كن كه در هدف خود كه به ثمر رسانيدن راه شهيدان است مستحكمتر به پيش
روي و خدا را هرگز فراموش نكن. در پشت جنازه من شيريني بده چون من نيز داماد شدم مگر
براي تازه داماد شيريني به مردم نمي دهند تو نيز اين كار را بكن چون شهيد دامادي است
پرافتخار در نزد خدا. تمام قوم و خويشان را سلام برسان و برايم حلال بودي بطلب.
برادرم سيدمحمدكاظم ! تو نيز به مدرسه برو. تو اميد تازه اين كشور رنج ديده هستي مبادا گول منافقين خلق را بخوري و در راه اسلام كوشا باش كه امام مي فرمايد: تمام هدف ما مكتب ماست. برادر عزيزم ! هرچه تو كردي پدر و مادر را فراموش نكن هميشه يارشان باش كه سعادت اخروي نيكي و نكوئي به پدر و مادر است.بار ديگر پدر و مادر عزيزم از شما طلب بخشايش مي نمايم مي دانم از من زياد خطا سرزده ولي شما به بزرگواري خودتان ببخشيد و از خداوند بخواهيد كه رهبر كبير انقلاب را نگهدارد و اين انقلاب عزيز را هميشه جاويد گرداند.
خدايا تو مي داني كه اين راه را با چشم بصيرت خود شناختم خود نيز ياريم كن و گناهانم ببخش باشد در نزد جدم و مادرم زهرا روسفيد باشم. در آخر سلام گرم و صميمانه من را به خواهر كوچكم طيبه برسانيد و از او نيز بخواهيد كه از خدا برايم آمرزش طلب كند چون كه او هنوز گناهي نكرده است شايد خدا حرف او را قبول كند.