دست نوشته خواندنی از شهید نوجوان 17 ساله
نویدشاهدیزد:كارگر شهيد مهدي قديري فرزند محمدعلي در تاريخ 1348/8/26 در روستاي بيداخويد از توابع بخش پشتكوه شهرستان تفت چشم به دنيا گشود و در مكتبخانه با قرآن آشنا شد . دورهي ابتدايي را در دبستان زادگاهش به پايان رسانيد . سپس به يزد مهاجرت كرده، در كنار تحصيل به آموختن حرفه دندانسازي همت گمارد تا مهارت كافي كسب نمود . مهدي كه سومين فرزند خانواده بود با اوجگيري مبارزات انقلابي، دوشادوش مردم يزد در راهپيماييها شركت ميكرد . او با شروع جنگ، آموزشهاي نظامي را در پادگان شهيد بهشتي يزد فراگرفت و راهي جبهههاي نبرد شد . شهيد قديري سه نوبت در ميدان نبرد با دشمن حضور يافت . او در عمليات والفجر مقدماتي مجروح و در بيمارستان اصفهان بستري شد و سومين بار، كه بهعنوان امدادگر در جبهه شركت نمود در تاريخ 1365/2/6 در جريان پاتك دشمن در منطقه جزيره مجنون و براثر اصابت تركش به سر مباركش جام شيرين شهادت را نوشيد و به جمع شاهدان هميشه زندهي تاريخ پيوست
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان وبه ياد شهيدان وصيتنامه خود راآغاز مي كنم .بار خدايا مگر دوست نداري من به اين سعادت بزرگ كه در انتظار من است برسم . خدايا مگر دوست نداري من نالايق را پهلوي خودت ببري .
اي مردم:
آگاه باشيد كه من آگاهانه در اين راه قدم نهاده ام و براي حفظ مملكت
اسلامي خود به پا خواسته ام و به پيكار با دشمنان دين خدا از خانه خود هجرت
نموده ام و به ديار عاشقان شتافتم عاشقاني كه بهترين سرمايه خود را هديه
محبوب خود مي نمايند .
اي خواهران :
حجاب خود را رعايت كنيد و چون زينب وار زندگي كنيد .
مادر مهربانم و پدر عزيزم و اي مردم شهيد پرور:
اميدوارم كه قلب سوراخ شده من قلبهاي شما را آرامش دهد . مادر جان در
شهادت من اشك نريز چون دشمنان اسلام وآن منافقان كوردل از خدا بي خبر
خوشحال مي شوند . پدرم وقتي جنازه من را آوردند چشمانم را باز و مشتانم را
گره كن چون دشمن بداند من با مشت گره كرده و با چشمان باز در اين راه قدم
برداشتم .
برادران و رفقايم:
شما هرگز نگذاريد اسلحه من به زمين بيفتد وسنگر من خالي باشد ملت قهرمان ايران در اين موقعيت هيچ فايده اي براي شما ندارد و هميشه سعي كنيد حرفهاي نسنجيده را نگويد به قول امام عزيزمان اگر نفس خود را با قرآن وفق دهيد اگر نفس نفس خود را تزكيه نموده ايد باكي از هيچ هولي و خوفي نداريد و به خداي مهربان متوسل شويد و هميشه به ياد او باشيد چون دلها بايد او آرام مي گيرد . در نماز جمعه شركت كنيد كه همين صفوف به هم فشرده است كه دشمنان اسلام را به خاك مذلت نهاده است .
و در آخر از پدر و مادر عزيزم كه زحمات بسياري برايم كشيده اند و از رفتن من به جبهه جلوگيري ننموده اند و حتي تشويق نموده اند طلب حلاليت مي طلبم از دوستان و رفقايم كه هر بدي از من ديده اند از حقير اميدوارم راضي باشند . فرج آقا امام زمان (عج) از خداوند متعال بخواهيد .