شهید محمدحسین شمس الديني
سه‌شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۵۴
شهید محمدحسین شمس الديني احمدآبادي به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و سوم خرداد 1367، با سمت پيك گردان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر، دست، پا، شكم، شهيد شد
نویدشاهدیزد:

من که نیامده ام برگردم من آمده ام که مرا برگردانند
شهید محمدحسین شمس الديني احمدآبادي هفدهم مهر 1348، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش علي (فوت1359) كارگر موزاييك سازي بود و مادرش سكينه نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. سال 1367 ازدواج كرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و سوم خرداد 1367، با سمت پيك گردان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر، دست، پا، شكم، شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي خلدبرين زادگاهش به خاك سپردند.

در هفدهمين روز از مهرسال 1348 در خانواده ای كاملاً  مذهبی فرزندی چشم به جهان گشود که نام او را محمّد حسین گذاشتند .او از زمان طفولیت علاقه زیادی به قرآن وجلسات قرآن داشت که علّت اصلی این علاقه ، حضور مداوم اوبه همراه پدردر جلسات قرآن بودو به گونه ای با قرآن انس گرفته بود که در هفت یا هشت سالگی علاوه بر این که سی جزءقرآن را خوانده بود شش جزء از قرآن ر احفظ بود  .محمّد حسین این قدر با قرآن ونماز انس گرفته بود که هیچ گاه دیده نشد که  نماز اوّل وقت خود را ترک کند یا در پایان نمازخود قرآن نخواند .

من که نیامده ام برگردم من آمده ام که مرا برگردانند

در هفت سالگي وارد دبستان روزانه شد و زمانی که نه ساله بود  پدر خودر ا دریک سانحه ی تصادف از دست داد. اوکه فرزند بزرگ خانواده بود ناگزیر با سن کم به دنبال شغل مناسبی می گشت تا بتواند با دستمزد آن، امورخانواده ی خود را تامین کند . دریازده سالگی بعد از اتمام دوره ی دبستان، در قسمت جوشکاری سپاه مشغول به کار شد واز آن به بعد  دیگر نتوانست در مدرسه ی روزانه به تحصیل ادامه دهد و لذا دوره ی  راهنمایی خود را در مدرسه ی شبانه ی تفضّلی گذارند بعد از گرفتن سیکل  به خاطر علاقه زیادی که به کار نشان می داد در دفتر مهندسی سپاه به استخدام رسمی   در آمد .

از این به بعد بود که دیدِ محمد حسین به زندگی عوض شد و علاقه ی او به جبهه وجنگ دو چندان شد. او این قدر به جبهه وجنگ علاقه پیدا کرده بود که به گفته ی برادرش زمانی که با هم بازی می کردندو ماشین های سواری و باری داشتند،  بعد از کمی بازی این بزرگوار عکس خود را جلوی ماشین سواری می گذاشت ومی گفت که این ماشین شهید و من آن شهید هستم . به علّت همین عشق وعلاقه درشانزده سالگی با اصرار فراوان وضامن شدن مادر توانست برای اوّلین بار به جبهه برود. او این قدر شوق جبهه داشت که حاضر بود هر کاری بکند تا در جبهه بماند. برای همین  به جوشکاری و لوله کشی مشغول شد .

بار دوم که  به جبهه اعزام شد پس از زمان کوتاهی ،که  در عملیات شیمیایی شد وبه مدّت ده روز در بیمارستان اهواز بستری بود در این مدّت هیچ کس از این ماجرا چیزی نمی دانست تا این که او به یزد آمد.

من که نیامده ام برگردم من آمده ام که مرا برگردانند

مرتبه ی سوّم که این شهید عزیز به جبهه اعزام شد خیلی فوری بود به گونه ای که زمانی که از تلویزیون اعلام کردند به نیرو برای اعزام  نیاز داریم محمّد حسين مشغول صرف شام بود شام را رها کرد و به سپاه رفت هنوزبیست دقیقه بیشتر نگذشته بود که با ماشین سپاه با حکمی که در دست داشت به خانه برگشت وگفت: که من باید بروم ،  هنوز دوماه بیشتر نبود که اودختری را نامزد کرده بود، به همین دلیل مادر با او مخالفت کرد وگفت: اگر بدون خداحافظی بروی همسرت ناراحت می شود . محمّد حسین در جواب به مادر گفت: برای او نامه می فرستم و از او عذر خواهی می کنم . همان شب  به جبهه رفت . ازاین زمان  تا زمانی که خبر شهادت محمّدحسین به خانواده اش رسید پانزده روز بیشتر طول نکشید .

من که نیامده ام برگردم من آمده ام که مرا برگردانند
این جوان این قدر عشق به شهادت داشت و به گفته ی هم رزمان در آن عملیات  در شلمچه که ابتدا تیر به دست او اصابت می کند در این حال چفیه  را روی دست خود بسته و دوباره به نبرد علیه باطل ادامه می دهد،دفعه ی دیگر تیر به شکم محمّد حسین اصابت می کند،اودستمال را از روی دست باز کرده و به روی شکم خود می بندد.با خونریزی زیادی که از این وضعیّت داشته هم رزمان به او توصیه می کنندکه چون دِین خود را ادا کرده به عقب برگردد ولی او که شهادت را در یک قدمی خود می دید گفت:« من که نیامده ام برگردم من آمده ام که مرا برگردانند» در همین هنگام بود که تیردیگری به پهلوی او اصابت کرده و به این ترتیب روح او مهمان عالم ملکوت می شود. در بيست و سوّمين روز از خرداد سال 1367 هنگامی که نوزده سال داشت با نه سال سابقه کار در دفتر مهندسی سپاه درعملیات   بیت المقدّس هفت در شلمچه به لقاءالله پیوست .نام و راه او مستدام باد. 
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
نبی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۱/۱۹
0
0
سلام خدمت بزرگواران
شماره تلفن منزل یا مادر یا آدرس دقیق منزل این شهید بزرگوار را میشه پیدا کرد؟
شهید محمد حسین شمسالدینی
مدیر پایگاه

سلام و خسته نباشید بله به پذیرش بنیاد شهید استان یزد مراجعه نمایید.

نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده