فرازی از زندگینامه و وصیت نامه شهید محمد حسین زارع خورميزي در سالروز تولدش
سهشنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۶
شهید محمد حسین زارع خورميزي ششم شهريور 1345، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش اكبر، كشاورز بود و مادرش رقيه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. پانزدهم مرداد 1362، با سمت كمك آرپيجيزن در دربنديخان عراق بر اثر اصابت تركش خمپاره به پا و اصابت گلوله به سر، شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي روستاي خورميزسفلي تابعه شهرستان مهريز به خاك سپردند.
نویدشاهدیزد:
محمد حسين در سال 1345 در روستاي خورميز صفلي به دنيا
آمد ودر سال 1351 دوران تحصيل خود را شروع كرد ودر دبستان خورميزمشغول
تدريس شد ودر سال 1355 دوران تحصيل خودرادر دبستان به پايان رساند وبعد به
مدرسه راهنمائي راه يافت وثبت نام نمود وشروع به تدريس وفعاليت نمود حسين
در اين دوران نحوه وروش او كاملاً عوض شده بود .در اين دوران هميشه در
تظاهرات عليه شاه شركت مي كرد علاقه خاصي به نماز جماعت وروضه پيدا كرده
وبيشتر اوقات خود را در مسجد مي گذراند ومشغول خواندن كتابهائي از قبيل
كتاب داستان راستان وغيره . خواندن همين كتابها او را از مدرسه بازداشت
وترك تحصيل نمود ودر بسيج مستضعفين براي اسلام خدمت مي كرد .حسين در دوراني
كه به بسيج مي رفت به پدر ومادر خود علا قه خاصي پيدا كرده بود وبه ايشان
بي نهايت كمك مي كرد واخلاق ورفتارش با پدر ومادر واقوامش خيلي خوب بود در
اين مدت از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مهريز مأموريت يافت به طزرجان
ودر آنجا محافظ امام جمعه آنجا بود .
حسين در دوراني كه به بسيج مي رفت يكي از دوستان از او سؤال مي كند كه چرا به بسيج مي روي واو با دليل هايي كه براي دوستش مي آورد چنان دوستش تحت تأثير قرار مي گيرد كه دوستش مي گويد من حاضرم همين الان هر چه دارم در راه اسلام بدهم حسين خيلي علاقه به نماز جماعت ونماز شب داشت ودر نماز جمعه براي هميشه شركت مي كرد ووقتي از نماز جمعه باز مي گشت از فضيلت نماز جمعه براي پدر ومادر واقوامش تعريف مي كرد كه نماز جمعه مفيد وسودمند است .
در دوراني كه به بسيج مي رفت يك بار به جبهه رفت ودر عمليات رمضان در منطقه انديمشك شركت داشت وبا پيروزي بازگشت ودفعه دوم براي پيروزي اسلام ونابود ساختن كفر وصدام ميان عازم جبهه هاي حق عليه باطل گريد ودر حمله والفجر 2و3 شركت داشت ودر اين عمليات در تاريخ 15/5/1362 به آرزوي ديرينه اش كه شهادت بود رسيد جنازه مظلومش پس از 63 روز كه در زيز آتش دشمن به دست برادران سپاه اسلام پيدا شد وتحويل پدر ومادرش گرديد ودر تاريخ اول محرم سال 1362 به خاك سپرده شد.
حسين در دوراني كه به بسيج مي رفت يكي از دوستان از او سؤال مي كند كه چرا به بسيج مي روي واو با دليل هايي كه براي دوستش مي آورد چنان دوستش تحت تأثير قرار مي گيرد كه دوستش مي گويد من حاضرم همين الان هر چه دارم در راه اسلام بدهم حسين خيلي علاقه به نماز جماعت ونماز شب داشت ودر نماز جمعه براي هميشه شركت مي كرد ووقتي از نماز جمعه باز مي گشت از فضيلت نماز جمعه براي پدر ومادر واقوامش تعريف مي كرد كه نماز جمعه مفيد وسودمند است .
در دوراني كه به بسيج مي رفت يك بار به جبهه رفت ودر عمليات رمضان در منطقه انديمشك شركت داشت وبا پيروزي بازگشت ودفعه دوم براي پيروزي اسلام ونابود ساختن كفر وصدام ميان عازم جبهه هاي حق عليه باطل گريد ودر حمله والفجر 2و3 شركت داشت ودر اين عمليات در تاريخ 15/5/1362 به آرزوي ديرينه اش كه شهادت بود رسيد جنازه مظلومش پس از 63 روز كه در زيز آتش دشمن به دست برادران سپاه اسلام پيدا شد وتحويل پدر ومادرش گرديد ودر تاريخ اول محرم سال 1362 به خاك سپرده شد.
وصیت نامه:
با
سلام و درود فراوان به امام و امت شهيدپرور كه با ايمان سرسخت خود
توانستند خود را از پى دامهاى گسترده رهانيده و پيروز گردند و در راه اين
پيروزيها خونشان را نثار كردند كه خونشان پيام آور راهشان بوده . به خدا
سوگند باك ندارم از مردن چرا كه اماممان فرياد كرد از مرگ چه هراسى داريد
وقتى كه بر حق مى ميريم .
پروردگارا من به نداى امام امتم لبيك گفتم و به جبهه نبرد حق عليه باطل اعزام شدم . خدايا تو گواه باش كه به يارى حسين زمان و به ياد كربلاى حسين كه در صحراى كربلا مى گفت هل من ناصر ينصرنى و جوابى نمى شنيد اينك من به نداى نايب امام زمان (عج ) لبيك گفتم و او را يارى خواهم كرد تا اسلام به قوت خود تا ظهور مهدى (عج ) به سرعت هر چه بيشتر پيش رود .
و شما اى مادران :
پروردگارا من به نداى امام امتم لبيك گفتم و به جبهه نبرد حق عليه باطل اعزام شدم . خدايا تو گواه باش كه به يارى حسين زمان و به ياد كربلاى حسين كه در صحراى كربلا مى گفت هل من ناصر ينصرنى و جوابى نمى شنيد اينك من به نداى نايب امام زمان (عج ) لبيك گفتم و او را يارى خواهم كرد تا اسلام به قوت خود تا ظهور مهدى (عج ) به سرعت هر چه بيشتر پيش رود .
و شما اى مادران :
مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا
نمى توانيد جواب زينب ( س ) را بدهيد. همه مثل خاندان وهب جوانتان را به
جبهه هاى نبرد بفرستيد و حتى جسد او را تحويل نگيريد زيرا مادر وهب فرمود
سرى را كه در راه خدا داده ام پس نمى گيرم . و اى مادران دعاهاى متعدد را
از ياد نبريد كه بهترين درمانها و تسكين دردهاست و هميشه به ياد خدا
باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نياندازند و
شما را از روحانيت متعهد جدا نكنند كه اگر چنين كردند روز بدبختى مسلمانان
و روز جشن ابرقدرتهاست . حضورتان را در جبهه هاى حق عليه باطل ثابت
نگهداريد .
اى پدر و مادر گرامى:
مبادا از شهيد شدن من ناراحت باشيد بلكه شما بايد شاد باشيد و شكر خداى را
بجا آوريد كه چنين فرزندى را داشتيد و در راه اسلام و قرآن داديد .
دوستانم و برادران عزيز من مى روم و در راه خدا شهيد مى شوم و شما هستيد كه
بايد اين انقلاب را نگه داريد و از اين رهبر عالى مقام كه با هر سخنش
دنيا را به لرزه و كاخها را واژگون مى كند پيروى كنيد .
خداوندا تو شاهدى از آن لحظه اى كه از خانه امان خارج شدم فقط بخاطر تو و براى رضاى تو آمدم . پدر و مادرم و دوستانم و تو اى امام از ما راضى باش كه براى احياى دين و دفاع از حسين زمان تمامى اعضا ء ودل و جانمان را هديه مى دهيم تا اسلام و قوانين حيات بخش آن در سراسر جهان گسترش يابد ما رفتيم و اين شما هستيد كه بايد راه ما را ادامه دهيد و اى دوستان ايمان خود را بخدا زياد كنيد و از شما كه جوانهاى اين انقلاب هستيد مى خواهم بسيج را تنها نگذاريد و همه كارهاى لازم را بكنيد.
خداوندا تو شاهدى از آن لحظه اى كه از خانه امان خارج شدم فقط بخاطر تو و براى رضاى تو آمدم . پدر و مادرم و دوستانم و تو اى امام از ما راضى باش كه براى احياى دين و دفاع از حسين زمان تمامى اعضا ء ودل و جانمان را هديه مى دهيم تا اسلام و قوانين حيات بخش آن در سراسر جهان گسترش يابد ما رفتيم و اين شما هستيد كه بايد راه ما را ادامه دهيد و اى دوستان ايمان خود را بخدا زياد كنيد و از شما كه جوانهاى اين انقلاب هستيد مى خواهم بسيج را تنها نگذاريد و همه كارهاى لازم را بكنيد.
اى
حسين جان قسم به خون پاكت و قسم به خون تمامى پاكان و مظلومان تاريخ كه تا
آخرين نفس و آخرين قطره خون با تو پيمان مى بنديم كه با دوستان تو دوست و
با دشمنان تو دشمن باشيم و اى پدر و اى مادر اگر از من ناراحتى ديده ايد
مرا ببخشيد و اى برادر و اى خواهر از من بدى ديده ايد به خاطر خدا مرا
ببخشيد. و انشاء الله اين فرزندتان را كه در راه او داده ايد از شما قبول
كند و به درگاه خودش بپذيرد .
نظر شما