شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۲۵

سيره شهيد بروجردي در گفت و شنود شاهد ياران با سردار سرهنگ حسين نصرالله زنجاني پژوهشگر

دوست داريد براي بررسي زندگي و شخصيت شهيد بروجردي از كجا شروع كنيم؟
موضوع شهيد بروجردي از دو بُعد قابل بررسي و توجه است. يكي بحث خاطراتي است كه بايد از ايشان روايت و سپس به بحث گذاشته شود كه بر عهده ديگر دوستان است. اما بحثي كه ان شاءالله بتوانيم در اين باره داشته باشيم مشتمل بر تأثيراتي است كه شهيد بروجردي بر سپاه كردستان گذاشتند يا آن اتفاق بزرگي كه شهيد بروجردي توانستند در سپاه كردستان مديريت كنند و مي توان گفت آن شجرة طيبه را بنيان گذاري كردند. آن حركت خوشبختانه هنوز هم كه هنوز است در كردستان ادامه دارد و نقش سپاه با آن تأليفي كه شهيد بروجردي در حوزة مأموريتي خودشان در سپاه داشتند تا به حال باعث بركات بسيار زيادي شده كه در خلال صحبت ها به آن اشاره مي كنيم. شايد بتوان گفت شهيد بروجردي از اولين افرادي هستند كه بعد از اغتشاشاتي كه در كردستان به وجود آمد ستاد مركزي سپاه را رها مي كنند و با تعدادي از عزيزان سپاه وارد كردستان مي شوند. تقريباً به صورت هم زمان قضيه پاوه شروع مي شود و مديريتي هم ايشان در جريان پاوه داشتند. حركت هاي نظامي و سازمان دهي اي كه شهيد بروجردي در پاوه داشتند منجر به آزاد سازي پاوه مي شود و بعد به كرمانشاه مي آيند و منطقه هفت سپاه را تشكيل مي دهند. بعد از مدتي طرح تمركز فعاليت هاي سپاه كردستان را در قرارگاه حمزه طراحي مي كنند و فعاليت هاي قرارگاه حمزه سيدالشهدا(ع) را به عنوان يك قرار گاه عملياتي ـ عقيدتي در كردستان با يك دستور و تأليف خاص شروع مي كنند.
با همين مقدمه اي كه فرموديد مي خواهيم بحث مان را راجع به سيره شهيد بروجردي شروع كنيم.
ببينيد شهيد بروجردي به يك نحوي خودش تربيت يافته مكتب فقهي ـ اخلاقي علماء بوده. در زندگي ايشان ديده مي شود كه از كودكي علاوه بر آن كه كار مي كرده و مسائل و معشيت خانواده ­اش را مد نظر داشته در كنار آن شبانه درس مي خوانده و از محضر علما استفاده مي كرده. شخصيت شهيد بروجردي تقريباً يك بافت اسلامي ـ فرهنگي داشته. با آمدن حضرت امام ايشان در حلقة حفاظتي معظمٌ له قرار مي گيرد و از قرار اولين مسؤوليتي كه شهيد بروجردي داشته اين است كه به زندان اوين مي رود و مسؤول آن­جا مي شود و بعد با دوستان ديگر سپاه را تشكيل مي دهند. اين اعتقاد را از اول داشته كه سپاه علاوه بر يك جريان نظامي كه براي حفظ انقلاب به وجود آمده بايد پا­يه هاي عقيدتي هم در آن مدّ نظر قرار بگيرد. دو بُعد نظامي و عقيدتي همزمان - يعني بُعد نظامي و اخلاق همزمان - از مطالبي است كه شهيد بروجردي حتي در جلسات اوليه تشكيل سپاه مورد توجهش بوده. هم آقا محسن رضايي در خاطرات شان به اين نكته توجه مي كنند و هم بقيه اعضاي شوراي دوازده نفره سپاه وقتي در نقل خاطرات شان از آقاي بروجردي وارد اين موضوع مي شوند اين حساسيت و اين نگاه شهيد بروجردي در مسأله جا انداختن عناصر عقيدتي و اخلاقي در بين پرسنل سپاه كاملاً مورد توجه ايشان قرار گرفته است.
بد نيست براي جوان ترها شمه اي از شرايط آن روز را بگوييد تا بهتر در فضاي زمان تأسيس سپاه قرار گيرند.
خب انقلاب در سال 1357 پيروز شده است و سريعاً با بحران هاي مختلف نظامي مواجه مي شود. وقتي شما سازمان سپاه را در فرايند طولي خدمتي خودش مي بينيد اين حساسيت بايد وجود داشته باشد كه در ابتدا افرادي بر موضوع دين محوري تأكيد خاصي داشته باشند و شهيد بروجردي از سردمداران اين قضيه است. بلافاصله نيز بحران در تركمن صحرا و خوزستان شروع مي شود. در كردستان هم بحران به طور وسيعي ديده مي شود و دشمن قصد تجزيه اين بخش از ميهن مان را دارد. حالا من درك مي كنم كه چرا شهيد بروجردي در ميان اين همه بحران مي آيد و كردستان را انتخاب مي كند؟ شايد از يك لحاظ به خاطر آن بافت نزديك فرهنگي كردستان و لرستان بوده كه ايشان يك شناختي نسبت به مردم آن منطقه داشته. شايد هم قبلاً در اين منطقه حضور داشته و نيازهاي مردم كردستان را متوجه بوده.
تعلقات شخصي هم داشته؟
اين جوري كه من احساس مي كنم فكر نكنم چنين چيزي بوده. ولي احساس مي كنم شَمِّ معرفتي شهيد بروجردي او را دلالت مي كند كه مشكل كردستان را راه نظامي حل نخواهد كرد. حلقة گمشدة كردستان و اين اتفاقات در كردستان و مردم كردستان موضوع فرهنگ و اعتقادات مردم اين سامان است. من شايد در اين جايگاه نباشم كه صحبت بكنم ولي احساس مي كنم حضور شهيد بروجردي در كردستان يكي از معجزات انقلاب است. يعني شما حساب كنيد اگر شهيد بروجردي با اين نگاه به كردستان نمي آمد و يك فرد ديگري با نگاهي صرفاً نظامي وارد كردستان مي شد ما امروز در اين منطقه در چه وضعيتي بوديم؟ با آن كه مطمئنيم كه صددرصد قصد فرد دوم احتمالي هم خدمت بوده باز هم نمي توانسته عهده دار چنين مسؤوليت خطيري بوده باشد. در شرايطي كه يك عده دارند مراكز نظامي را تعطيل مي كنند. مراكز دولتي را آتش مي زنند. پادگان ها را مي گيرند. خب عَلَم مذهب و بحث فرهنگي و بومي گرايي را در كردستان برافراشته مي كنند. هر فردي بيايد مي بيند كه در مقابل آشوب و آشوبگري بايد سلاح برداشت و آشوبگر را سر جاي خودش نشاند. از اين طرف مي بينيم كه اين ها قصد تجزيه دارند ولي نگاه معرفتي شهيد بروجردي بر مردم مداري اش به همراه نگاه به آن محروميت هاي فرهنگي و آن احتياجات و نيازهاي مردم كردستان و معرفي انقلاب از طريق اخلاق به مردم كردستان استوار است.
من در اين چند روزي كه شما پيشنهاد اين مصاحبه را مطرح كرديد به بعضي از خاطراتي كه از شهيد بروجردي از روزهاي اول درگيري ها نقل كردند مراجعه كردم. در يك خاطره اي گفته اند در اوج درگيري ها در سنندج در نزديكي باشگاه افسران كه كانون اصلي بحران بوده به شهيد بروجردي خبر مي رسد كه يك خانمي باردار است و با توجه به حجم اين آتش احتمال خطر مي رود؛ هم براي خودش و هم براي بچه اي كه در راه دارد و مي خواهد به دنيا بيايد. شهيد بروجردي درگيري و فرماندهي را رها مي كند و با يك ماشين بدون محافظ به همكاري با همسر آن زن مي رود و زن را به بيمارستان مي رساند و تا زن فارغ نمي شود و خيالش راحت نمي شود كه خطر از او رفع شده بيمارستان را ترك نمي كند. يعني درست علاوه بر اين كه بُعد انساني را مد نظر دارد مشكل را هم شناخته و مي داند كه اين اتفاقات است كه مي تواند كردستان را امن كند و نه حركت ستون­چي هاي نظامي و متعاقبش تبليغات ايذائي و تخريبي دشمن عليه سپاه و عليه نظام كه مي خواهند كردستان را خفه كنند و كرد را سركوب كنند. دشمن مدام فرياد مي زد كه اين ها – پاسداران - محبت مردمي ندارند. از قشر فارس و شيعه هستند. مثلاً مي خواست با آن تبليغات منفي كه بين اهل تشيع از يك طرف و اهل تسنن از طرف ديگر وجود دارد وارد كارزار شود. خب شهيد بروجردي اين بحران را مي شناسد و از راه اخلاق وارد كردستان مي شود و اخلاق مداري و فعاليت هاي فرهنگي را سرلوحة فعاليت هاي سپاه و نيروهاي نظامي در كردستان قرار مي دهد.
حالا در اين برهه در كردستان يادم مي آيد البته شهر ما بيجار شهر تقريباً امني بود ولي خب در جاي جاي كردستان وقتي مي رويد همين اخلاق و روحيه و همين روش شهيد بروجردي و شهيد حاج احمد متوسليان و بقيه فرماندهان مي درخشد. من چند سال پيش به مريوان رفته بودم و آن­جا داشتم با پيشمرگان كرد مسلمان صحبت مي كردم. تك تك اين ها بعد از گذشت بيست - بيست و چند سال از نبود احمد متوسليان يا بروجردي در مريوان "برادر احمد" و "برادر محمد" را از ياد نبرده بودند. وقتي مي گفتند برادر شهيد بروجردي يا برادر احمد با احترامي اين نام ها را مي بردند و از اين دو شخصيت ياد مي كردند كه در اين احترام عشقي عميق سرازير بود. پس آمدن شهيد بروجردي به كردستان و انتخاب آن جا يا انتخاب آگاهانه ايشان بوده و در اثر شناخت اين معضل در كردستان بوده يا آن طرف قضيه يكي از معجزات انقلاب - يعني يكي از الطاف خفيه به انقلاب - است. شخصيتي كه اين مشكل و معضل را مي شناسد دشمن و مردم را هم مي شناسد و وارد كردستان مي شود. خب شما مي بينيد ايشان در قضيه پاوه با آن مديريتي كه دارد حفظ مردم و جدا كردن خط مردم از ضد انقلاب برايش كاملاً مهم بوده. شما امروز هم كه روند اين ماجراها را مي بينيد و حوادث كردستان را مي خوانيد احساس مي كنيد كه مردم نيز در آن برهه با ضد انقلاب همراه هستند ولي شهيد بروجردي و آن نگاهش را در كردستان ميان نيروهاي نظامي تعريف مي كند و مي شناساند و كاملاً اين دو جريان را از هم جدا مي كند. بدنه ضد انقلاب را يك سري افراد مزدور و شايد غير كرد و استفاده كننده از احساسات پاك مردم كردستان جهت رسيدن به اميال شان تشكيل مي دهد و شهيد بروجردي از نقطه برملا كردن چهره آن ها وارد جريان مي شود. به موازات اين ها شهيد بروجردي بعد از چند وقت به اين نتيجه مي رسد كه لازم است به خود كردهايي كه علاقه مند هستند به انقلاب خدمت كنند و در مقابل دشمني كه از اهرم كُرد بودن يا تأكيد بر نژاد مردم كردستان استفاده مي كند يك تشكيلاتي را بنياد بگذارد كه بدنة اصلي اين تشكيلات خود مردم كُرد هستند. ايدة تشكيل سازمان پيشمرگان كرد مسلمان كه متعلق به شهيد بروجردي و همفكري يكي دو نفر از دوستانش بوده به خوبي در مركز زيستي اين­ قوم غيور همراهي و رزميدن در كنار يكديگر را در قالب سازمان پيشمرگان كرد مسلمان تعريف مي كند. اين طرح در شوراي انقلاب به تصويب مي رسد و جالب است كه بزرگاني كه در شوراي انقلاب بودند مسؤوليت تشكيل سازمان پيش مرگان كرد مسلمان را هم به خود شهيد بروجردي محول مي كنند. شايد راه برون رفت كردستان از آن بحران جدي و عظيم تشكيل همين سازمان مردمي بوده كه با همت شهيد بروجردي و با توان مردم مسلمان كرد علاقه مند به انقلاب شكل مي گيرد و آن جبهه تبليغاتي دشمن كاملاً شكسته مي شود كه مي گفتند: "اين ها يك عده غير فارس و يك عده بومي و يك عده شيعه هستند كه مي خواهند شما را از مذهب و فرهنگ تان جدا كنند. ما آمده ايم به فرهنگ شما كردها و شخصيت تان رسيدگي كنيم و اسلحه و مسؤوليت به شما بدهيم..." شهيد بروجردي مي آيد و با اين حركت بسيار سنجيده و درست خط بطلاني بر تمام اين شعارها مي كشد و سازماني تشكيل مي دهد كه تمام اعضاي اين سازمان خود كردهاي انقلابي و مسلماني اند كه معتمدين مردم نيز هستند؛ يعني در يك كلام از خوبان و كردهاي اصيل كردستان هستند. آن ها را جمع مي كند و در اين فضا آن تبليغات و آن هيمنة دشمن را مي شكنند. لقب «مسيح كردستان» هم شايد از همين نگاه زيباي شهيد بروجردي است كه مي آيد. ايشان با آن دم مسيحايي و نگاه معرفت شناسانه خودش اين بحران را مي شناسد و راه حلي براي آن به وجود مي آورد. به جرأت مي توانم بگويم كه آن چيزي كه انقلاب و تماميت ارضي ما را در غرب كشور حفظ كرد و الان اگر بخواهيم به عنوان يكي از چند استان امن كشور نام ببريم كردستان و كرمانشاه امروز از استان هاي امن كشور هستند قطعاً مديون همين نگاه و شيوه و همين روشي است كه شهيد بروجردي و يارانش در كردستان در پيش گرفتند.
خب ايشان در طول اين مدت از فعاليت هاي نظامي هم غافل نبوده كه تشكيل تيم ويژه پاسداران يكي از اين قضايا بوده. من يك جمله اي از شهيد بروجردي شنيدم كه مي گويد من اگر هيچ كاري نكرده باشم به جز اين كه دو شخصيت را شناخته و شناسانده باشم كافي است. و از شهيدان عزيزمان ناصر كاظمي حاج محمود كاوه نام مي برد. جالب است كه شهيد بروجردي ناصر كاظمي را به عنوان فرمانده تيم ويژه شهدا معرفي مي كند و همان روز نيز خودش شهيد مي شود. عجيب اين كه در آن سفر منجر به شهادت بروجردي ناصر كاظمي هم مي خواسته با او همراه شود ولي خب اجازه نمي دهد و شهيد بروجردي مي رود و شهيد مي شود. اين همان لشكري است كه محمود كاوه بعداً فرمانده آن مي شود و شهيد بروجردي آن را بنيان گذاري مي كنند و اولين فرمانده آن اند و بعد لشكر را به ناصر كاظمي مي سپارند. خود شهيد بروجردي قبل از شهادت شان اين دو نفر را به كردستان معرفي كرده بودند. اين شناسايي آدم ها با همان نگاه و ايده و با همان مردم شناسي و احترام به مردم غيور كُرد راهي است كه شهيد بروجردي براي برون­رفت از بحران در كردستان نشان مي دهد. همين را كه شهيد نشان داده بعدها در سراسر سير حركتي و منش قرارگاه حمزه سيد الشهدا(ع) مي بينيم كه سردار مصطفي ايزدي بعداً فرمانده اين قرارگاه شد و بعد هم سردار هدايت الله لطفيان؛ كه همه اين عزيزان از دست پرورده هاي شهيد بروجردي هستند. با همين نگاه وقتي شما پاي صحبت اين عزيزان مي نشينيد مي بينيد كه بُعد نظامي كار شهيد بروجردي در حاشيه فعاليت هاي فرهنگي و اعتقادي ايشان قرار دارد و همة اين مسير مديون آن نگاه شفاف و زلال اين سردار شهيد است. به نظرم تحليل و واكاوي مكرر اين نگاه و حركت شهيد بروجردي به عنوان يك نگاه فرهنگي و مداراي با مردم امروز هم شايد بتواند در خيلي عرصه ها راه گشا باشد. شهيد بروجردي يك نمونه كامل از مداراي با مخالفين و مداراي با دشمن بود. مدارايي كه توانست دشمن را به دوست تبديل كند و به همراهي ترغيب سازد تا جايي كه نظام اسلحه به دستش بدهد و در مقابل دشمن او را سازمان دهي كند. اين بزرگ ترين هنر و شيوة شهيد بروجردي است كه اگر نفس او را "دم مسيحايي" گفته اند و خودش را "مسيحاي كردستان" به خاطر وجود اين نگاه بود.
جايگاه آن موقع و امروز شهيد بروجردي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي چگونه جايگاهي است؟
شهيد بروجردي جزو انگشت شمار نيروهاي سپاه است كه با وجود سن كمش قبل از انقلاب به لبنان و سوريه مي رود و همراه با سازمان امل آموزش نظامي مي بيند. ايشان يكي دو سال آن جا بوده و آموزش مي بيند. بعد مي آيد به نجف اشرف تا از حضرت امام خميني(ره) اجازه فعاليت هاي مسلحانه بگيرد. در ادامه به خاطر بعد امنيتي و ارتباطي كه شاه با رژيم صدام پيدا مي كند اواخر سال 1355 و 1356 شهيد بروجردي به ايران مي آيد. با ورود حضرت امام اين ها مي آيند حلقة محافظين امام را تشكيل مي دهند و بعد از پيروزي نهضت هم از بنيان گذاران سپاه هستند. يعني عضو شوراي دوازده نفره تشكيل دهنده شوراي عالي سپاه هستند كه حضرات آيات عظام خامنه­ اي و موسوي اردبيلي و به نقلي آقايان ابوشريف و جواد منصوري و شهيدان بروجردي و كلاهدوز جزو آنان بودند. من حتي شنيدم كه در سال 1362 پيشنهاد فرماندهي كل سپاه به شهيد بروجردي داده مي­شود و ايشان نمي­پذيرد. فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) هم دوباره به ايشان پيشنهاد مي شود و با اين كه بنيان گذار و قبلاً فرمانده اين قرارگاه بوده قبول نمي كند. يعني مي توان گفت شهيد بروجردي از افراد كليدي و محوري سپاه و از بنيان گذاران آن است و از كساني كه اين نگاه را حالا به نقل از تعدادي از اعضاي آن شوراي دوازده نفره كه اگر پاي صحبت هاي آن ها بنشيند اين ها هم به همين نگاه اشاره مي كنند و از خاطراتي كه از آن شورا مطالعه مي شود برمي آيد. اين جايگاه محوري و اساسي را در پي ريزي نگاه عقيدتي و اخلاق محورانه سپاه كه در كنار بُعد نظامي به شدت به آن معتقد بوده قطعاً شهيد بروجردي داشته. خب يك نقطه حساسي را هم در پهنه كشور انتخاب مي كند كه هم قبل از جنگ و هم در طول مدت جنگ بايد با دو دشمن بيروني و دروني مي جنگيده. نظام در مرز وسيع كردستان و آذربايجان غربي يا مرز كردستان و كرمانشاه از آن طرف با دشمن بعثي درگيري داشته و از اين طرف درگيري داخلي با ضد انقلاب. از يك طرف مشكلات فرهنگي و مشكلات ناشي از اختلافات مذهبي را تحمل مي كرده كه شائبه آن بين حكومت مركزي و مردم وجود داشته و دشمن در اين زمينه تبليغات منفي مي كرده. بنابراين شهيد بروجردي مهم ترين و شايد حساس ترين منطقه را از لحاظ فشار بحران به عهده مي گيرد و اين منطقه را مديريت مي كند. ايشان فرماندهي هستند كه تنها فرماندهي نكردند بلكه منطقه را مديريت كردند. يعني عملاً اگر شما كارنامه عزيزاني كه سپاه استان ها را اداره مي كردند مي بينيد كه شهيد همت از طرف شهيد بروجردي فرمانده سپاه پاوه و فرماندار پاوه در استان كردستان است. هم در كردستان و هم در كرمانشاه و آذربايجان غربي همين اتفاق كه عملاً فرماندهان سپاه به صورت توأمان اداره امور سياسي استان را هم به عهده دارند مي افتد و از قضا خوب هم جواب مي دهد. چون اصلاً اين دو تا موضوع به نحوي با نگاهي كه شهيد بروجردي داشته درهم آميخته بوده. خب فضاي سياسي آن­جا نمي توانسته از فضاي فرهنگي و متقابلاً فضاي فرهنگي از فضاي نظامي جدا باشد. شهيد بروجردي اين ها را درهم تنيده مي بيند و اين منطقه و بحران را مديريت مي كند؛ نه فرماندهي. ايشان با مديريت بحران به سر منزل مقصود مي رسد. شما مي بينيد از 1364 به بعد - در اوج بحران جنگ - كردستان يك حالت تقريباً امني پيدا مي كند؛ حتي از لحاظ حضور دشمن و ضد انقلاب. تلاش هاي شهيد بروجردي بعد از شهادتش نيز جواب مي دهد و عملاً ضد انقلاب را هم از لحاظ فرهنگي و هم از نظر سياسي و نظامي خلع سلاح مي كند. اين موضوع جايگاه رفيع شهيد بروجردي در سپاه و حتي در حوزه مديريتي نظام را نشان مي دهد.
يك نكته جالب اين كه نام زيبا و پرافتخار شهيد بروجردي همواره در كنار مشهورترين و شاخص ترين شهداي دفاع مقدس آمده است. نگاه شما به ا ين مسأله چيست؟
به يك نحوي مي خواهم به شما بگويم كه شهيد بروجردي فرمانده فرماندهان سپاه بود. يعني شهيد بروجردي با توجه به اين كه كردستان از قبل از جنگ درگير بحران بود و همة اين فرماندهان سپاه به يك نحوي از شهيد همت و متوسليان و شهيدان خرازي - دستواره و ناصر كاظمي همه اين ها در بحث كردستان در درگيري با دشمن حضور داشتند و اولين دور­ه هاي مديريتي شان را تحت فرماندهي شهيد بروجردي سپري كردند. آقايان رحيم صفوي و متوسليان و شهيدان احمد و ناصر كاظمي ـ يكي­ اصفهاني و يكي تهراني ـ و همچنين شهيد خرازي از نيروهاي شهيد بروجردي بودند. قرارگاه حمزه(ع) و منطقه 7 سپاه و سپاه كردستان محل پرورش و شناختن استعدادها و قد كشيدن فرماندهان نظام بود. شهيد بروجردي بحران كردستان را با انتخاب و شناسايي آدم ها و انتخاب آن فضا توانست مديريت كند.
نكته اي اگر باقي مانده بگوييد.
خلأ امروز ما همان نگاه شهيد بروجردي است. در تك تك قضايا و همه جانبه نگري شهيد بروجردي به اين كه تنها يك موضوعي را از نگاه خودش نبيند و ابعاد مختلف و مؤثر در حادثه را ببيند مي رسيم. احساس مي كنم امروز بزرگترين خلأ ما در همين نگاه ويژة مديريتي آن شهيد بزرگوار باشد. اگر ما عوامل مختلف را در بروز يك بحران مورد بررسي قرار دهيم و بتوانيم بحران را مديريت كنيم مسلماً مردم ما بهترين مردم دنيا هستند و هيچ مشكلي نخواهيم داشت.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده