نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر بزرگوار شهید «رضا حکیمی خلیل آباد» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۷۵۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

خاطره‌ای از شهید «سیدیداله امامی»
شهید «سید یدالله امامی» در پاسخ به هدیه فردی که او را آزاد کرد، گفت: من برای پول كاری انجام ندادم چون اموال منع قانونی و شرعی نداشت و اسم حضرت زهرا (س) را آورديد كمكتان كردم تا آزاد شوید.
کد خبر: ۵۷۴۹۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹

حجت‌الاسلام حسینی خاطرات ی از آخرین دیدارش با شهید حاج قاسم سلیمانی را در یک برنامه تلویزیونی تعریف می‌کند که حاج قاسم از علاقه‌اش به شهادت در خاک عراق سخن می‌گفته است.
کد خبر: ۵۷۴۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

مادر شهید بزرگوار «سید مسعود زرآبادی»
«پدر مسعود با رفتنش به جبهه مخالف بود، اعتقاد داشت باید درس بخواند و هنوز بزرگ نشده که به جبهه برود، مسعود از این مخالفت ناراحت شد، شب تا صبح گریه می‌کرد، یک بار به قدری اشک ریخته بود که بالش فرزندم خیس شده بود ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید بزرگوار «سید مسعود زرآبادی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۴۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

پدر شهید «عسگر صبوری» نقل می‌کند: «در امانت‌داری زبانزد بود. همسایه‌ها که به مسافرت می‌رفتند، خانه‌شان را به او می‌سپردند تا از سفر برگردند، او در خانه آن‌ها می‌خوابید و مراقبت می‌کرد.»
کد خبر: ۵۷۴۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «محمد دهقانی سیاهکی» می‌گوید: «هم به نیروی انتظامی و هم به محیط زیست علاقه داشت ولی از آن جایی که بیشتر به طبیعت کشش داشت به محیط زیست رفت. خیلی به کارش اهمیت می‌داد، همه می‌دانند که شهید خدمت صادقانه می‌کرد، حتی شخصی که شهید را به شهادت رساند از کارش پشیمان بود و می‌گفت شهید خیلی مهربان بود و...»
کد خبر: ۵۷۴۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

مدیرکل بنیادشهید و امور ایثارگران استان لرستان در پی شهادت سرباز وظیفه «فرشید میریان» پیام تسلیتی صادر کرد.
کد خبر: ۵۷۴۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳

شهید «محمد علیم عباسی گراوند» در سال ۱۳۴۳ در شهرستان کوهدشت در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. وی در اولین حضور در جبهه ۱۵ سال بیشتر نداشت که از ناحیه کمر به شدت زخمی شد. شهید عباسی در کنار جهاد به کسب تحصیل نیز می پرداخت و بعد از اتمام دوران دبیرستان در کنکور سراسری شرکت نمود و موفق شد در رشته پزشکی پذیرفته شود. در فتح فاو و عملیاتهای دیگری شجاعانه شرکت می جست و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه خلعت خونین شهادت را بر قامت پوشاند و به وصال جانان نائل گردید.
کد خبر: ۵۷۴۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۲

خاطرات شهید «محمدعلیم عباسی گراوند» به نقل از پسرعمویش
پسرعموی شهید «محمدعلیم عباسی گراوند» می‌گوید: نوحه‌خوان عوض شد، ضرب آهنگ زنجیرزنی سرعت گرفت، سنگینی زنجیر بازوهایم را خسته کرده بود، نفر جلویی‌ام را دیدم که اشک از گونه‌هایش می‌ریزد و زنجیر می‌زند، جثه لاغر و تکیده‌اش خیلی آشنا به نظر می‌آمد، ستون حرکت کرد همین طوری شُرشُر اشک‌هایش ادامه داشت.
کد خبر: ۵۷۴۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۶

مروری بر زندگی و خاطرات شهید «علیرضا ناصری نسب»
شهید «علی رضا ناصری» تا یک ماه بعد از آزادسازی سوسنگرد نیز در شهر ماند و پاسداری از این شهر را به عهده گرفت.
کد خبر: ۵۷۴۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

خاطراتی از دفتر خاطرات شهيد «اسداله کردی»
شهید «اسداله کردی» در خاطرات خود آورده است: تنها كارم شاد كردن دل بچه های محصل بود. به وسيله خريدن چند دفتر و قلم از حقوق ناچيزم كه حتي گاهي به قيمت بی پول ماندن خودم در آن دوره افتاده و غريب تمام می شد.
کد خبر: ۵۷۴۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۹

خاطره‌ای از همرزم شهید «محمدحسن ولی‌پوری»
همرزم شهید «محمدحسن ولی پوری» در بیان خاطرات وی می گوید: من به ايشان گفتم، رزمنده نكند از بعثی می‌ترسی در جوابم گفت: اگر خدا توفيق داد و عمليات آغاز شد در جنگ و رو به روی بعثیها معلوم مي شود كه مادر چه كسي پسر اورده است كه واقعاً همينطور هم بود چون در جبهه مثل شير مي چنگيد و در داخل شهر و محل هم يك مبارز تمام عيار بود.
کد خبر: ۵۷۴۸۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸

برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»؛
«شهید رجایی به من گفت فلانی شما بیا موقتاً برو و استاندار زنجان باش. من گفتم تجربه ندارم و قبلاً استاندار نبوده‌ام و کار بلد نیستم. گفت خوب یاد می‌گیری مگر همه آن‌هایی که حالا استاندار هستند قبلاً هم استاندار بوده‌اند؟! ...» ادامه این خاطره از شهید رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۴۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

خاطره نگاری والدین شهدا
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با مادر سرافراز شهید «اکبر شفیعی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۷۴۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»؛
«روزی آقای رجایی به من گفت: «همه جا را بررسی کن. هر جا ماشین بنز دیدی، آن را بگیر و به سپاه بده». بعضی وزارت‌خانه‌ها که از این دستور مطلع شدند، بنزهایشان را مخفی کردند ...» ادامه این خاطره در آستانه سالروز شهادت رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی»، از این شهید بزرگوار را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۴۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

زندگی‌نامه شهید «ولی‌الله توکلی»
شهید «ولی‌الله توكلی» دانش‌‏آموز شهیدی است که در دوران جنگ تحمیلی پیوسته به مراكز اعزام نیرو مراجعه می‌كرد ولی به‌علت سن كم از اعزام وی خودداری می‌شد تا این‌كه بر اثر این توجه به جبهه و آرزوی اعزام به مناطق عملیاتی، از درس و مدرسه جدا شد.
کد خبر: ۵۷۴۷۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

دختر شهید «شکرالله اصغری‌علائی» نقل می‌کند: «دلم می‌خواست باز هم وقتی صدای زنگِ در می‌آید، زودتر از بقیه خودم را به بابا برسانم و او من را روی زانویش بنشاند و بابت نماز‌های یک خط در میانی که می‌خواندم، تشویقم کند. دلم می‌خواست از توی قاب عکسش بیاید بیرون.»
کد خبر: ۵۷۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

خاطره‌ای از شهید حسین باقری «2»
خانواده شهید «حسین باقری» در خاطره‌ای روایت می‌کنند: «حسین اسفند 1365 عازم جبهه شد و پس از سه ماه حضور مستمر و رشادت‌های فراوان، 25 روز مرخصی تشویقی به او دادند. حسین به خانه آمد. همه از حضورش خوشحال بودیم که...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۴۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸

قسمت دوم خاطرات شهید «محمدباقر فخری»
هم‌رزم شهید «محمدباقر فخری» نقل می‌کند: «محمدباقر مدام آب می‌خواست. نباید به او آب می‌دادیم. گریه امانم را برید. با خودم گفتم: نباید اشکمون رو ببینه. روحیه‌اش تضعیف می‌شه. وقتی می‌گفت: «آب.» یاد العطش طفلان اباعبدالله(ع) می‌افتادیم.»
کد خبر: ۵۷۴۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

«من خیلی دلم برای شهادتش تنگ می‌شود چرا که مصداق دوست خوب و مانند برادر برای من بود که از خبر شهادتش واقعا متاثر شدیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵