نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
مامان واسه اولین بار گفت بابات وقتی دنیا اومدن تو نبود بهش گفتن نره جنگ تموم شده، اما گفت اسلام‌آباد عملیات آخره، دیگه برنگشت ...» ادامه این داستان کوتاه دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

گفتگوی تصویری با همسر شهید«محمد عزیزیوسفی»؛
همسر شهید«محمد عزیزیوسفی»، می گوید: همسرم، راننده سپاه بود برای همکارانش غذا برد که به شهادت رسید. خیلی به محمد وابسته بودم سالهاست که او را در کنار خودم احساس می کنم.
کد خبر: ۵۴۳۶۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

«بر اثر نیزه‌ای که به گلویش وارد کرده بودند. قدرت سخن گفتن نداشت، به شدت تشنه بود، ولی در اثر جراحت گلو قدرت آب نوشیدن نداشت و همه‌اش به یاد تشنگی امام حسین علیه‌السلام سیل اشک بر صورتش روان بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «شیخ محمدتقی برغانی قزوینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

خاطرات شفاهی پدران شهدا
پدر شهید مدافع حرم «سیدمحمدحسین میردوستی» می‌گوید: «زمان حضور در عملیات فرا رسید. سیدمحمدحسین در جمع همسنگرانشان قرار گرفت، اما به او گفتند: در این عملیات نمی توانی حضور داشته باشی. او در جواب می‌گوید: برای فردا شهید نمی‌خواهید؟ همرزمانش وقتی این حد از علاقه و اشتیاق او را می‌بینند، او را دعوت می‌کنند تا در عملیات شرکت کند. از او می پرسند؟ شما خیلی آرزو برای دنیا داشتی! چه اتفاقی افتاده است؟ او می‌گوید: «دیگر هیچ آرزویی جز شهادت در دنیا ندارم.»
کد خبر: ۵۴۳۶۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

روایتی همسرانه از شهید:
همسر شهید علی پیرونظر روایت می‌کند: از خواب پریدم و شروع کردم به گریه کردن. از صدای گریه‌ام علی آقا بیدار شد. پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ خواب دیده‌ای؟ گفتم: علی خواب دیدم تو شهید می‌شوی.
کد خبر: ۵۴۳۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۷

گفتگو با همسر شهید«مهدی شهلایی»؛
همسر شهید«مهدی شهلایی»، می گوید: شهید بسیار خوش رو، مهربان و مؤمن بود در طول زندگی ام حتی یک بار هم از او ناراحت نشدم. با فرمانده شهید محمد سعید جعفری مثل برادر بودند و با هم کار می کردند با هم عضو بسیج می شوند و خدمت به مردم را وظیفه خود می دانست.
کد خبر: ۵۴۳۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۶

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«برادر جان من فعلاً در سپاه هستم و مشغول خدمت به انقلاب اسلامی هستم. بهرام جان خیلی دوست دارم پیش شما بیایم. خوش به حال شما که در جبهه هستید ...» ادامه این نامه از صادق غیاثوندسلخوری که طی دوران دفاع مقدس به بهرامعلی نصیری نوشته شده را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۵۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «صیدنورالدین صیدی» از شهدای دفاع مقدس است که آبان ماه 1359 در جبهه سومار به درجه رفیع شهادت نایل آمد. خیلی دوست شهید شود و بارها می گفت کاش مادرم برایم دعا کند که شهید شوم. در ادامه فیلم مصاحبه با مادر گرانقدر شهید منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۳۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

«به خواندن و هدیه دادن کتاب علاقه زیادی داشت مثلاً وقتی خواهرش ازدواج کرد کتاب آداب همسرداری را برایش خرید و به او هدیه داد ...» ادامه این خاطره از شهید «حسن حسین‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

خاطرات شفاهی والدین گرانقدر شهدا؛
شهید «میرزا مرادی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که آبان ماه 1366 در جبهه سلیمانیه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: «هر روز پسرم جلوی چشمانم هست و تمام لحظات زندگی‌ام وجودش را احساس می‌کنم.» فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

گفتگوی تصویری با همسر شهید «بابا محمدی»؛
همسر شهید «بابا محمدی»، می گوید: شهید بسیار خوش اخلاق، با ایمان بود. رفتنش به جبهه، حفظ و آب و خاک کشور عزیزمان بود و از سال 1362 تا زمانی که شهید شد در مناطق جنگی حضور داشت.
کد خبر: ۵۴۳۵۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

شهید «سیدحبیب مرتضوی» در نامه‌اش نوشته است: «انسان بزرگ‌ترین باقیات و صالحاتی که می‌تواند بر جای بگذارد، فرزند خوب است که هم خود انسان در این دنیا از وجود آنها بهره‌مند و فیض می‌برد و هم جامعه و هم برای آن دنیا ذخیره بزرگی است، تربیت فرزندان مشکل‌ترین کار است و بیشترین حوصله و توانایی را می‌خواهد و صبر زیادی نیاز دارد.»
کد خبر: ۵۴۳۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
همسر شهید «بخشعلی محمدی پور» و مادر شهید «مصطفی محمدی پور» در بیان خاطرات ی از فرزند شهیدش می گوید: همسر و پسرم مقید به نماز اول وقت بودند، حتی زمانی که مجروح می‌شدند و توانایی حرکت نداشتند نماز آنها ترک نمی‌شد.
کد خبر: ۵۴۳۴۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴

شهید بایز کارگر از شهدای استان کردستان است که در سال ۱۳۴۴ به دنیا آمد و پس از سال‌ها مجاهدت، حین درگیری با گروهک ضد انقلاب به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۴۳۴۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴

«گاهی از دست‌شان ناراحت شده و می‌گفتم چرا حواستان را جمع نمی‌کنید در چنین مواقعی محمدعلی با شوخی و خنده به دادشان می‌رسید و می‌گفت عیب ندارد درعوض هر وقت عروس شدن از جهیزیه‌شان کم می‌کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی برجی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۴۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴

"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با والدین شهید «ولی الله جعفری زاده» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید: «فرزندم راهش را با عشق انتخاب کرده بود.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۳۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳

«با تلاش فراوان یک کتابخانه در مسجد امام حسین (ع) قزوین فراهم کردیم تا مورد استفاده جوانان قرار گیرد، اما بعد از مدتی فعالیت‌های مسجد و به دنبال آن حساسیت ساواک به آنجا افزایش پیدا کرد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» است که در آستانه روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳

«دیگر پاها توان کشیدن بدنمان را نداشت؛ ولی باید آن شب همه سرنیزه به دست، مساحت بزرگ‌ تعیین شده را سیخک می‌زدیم و مین‌های کاشته ‌شده را خنثی می‌کردیم. آن شب واقعاً شب سختی بود ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۳۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳

خاطره‌ خودنوشت شهيد پارسایی«2»
شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « در اين مدت که ما در جبهه شوش بوديم يک دقيقه‌ای نبود که صدای انفجار به گوش نخورد هميشه صبحانه و ناهار و شاممان خمپاره 60 و...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴

خاطره‌ خودنوشت شهيد پارسایی«1»
شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در اروميه يک معجزه بسيار عظيمی به چشم خورده آن هم اين بود که يک برادر انتظامات از برج يک هتل چهار طبقه به پایين افتاد و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳