نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - آسارت
مجید بعد از چند سال اسارت، در اولین روزهای تبادل اسرا که از ۲۶ مرداد اتفاق افتاد به وطن برگشت. آخرین روز‌های مرداد سال ۶۹ به واسطه بازگشت آزادگان در کشور غوغایی به پا بود. غلغله‌ای که تمام شهر‌ها و روستاها را در برگرفته بود.
کد خبر: ۴۶۱۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

کلیپ از «نگاه یاران» از خواننده «صدیق تعریف» به مناسبت بیست و ششم مرداد ماه سالروز آزادسازی آزادگان است، این کلیپ را در ادامه ببینید.
کد خبر: ۴۶۱۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

مرتضی تحسینی یکی از آزادگان سرافراز استان زنجان در خاطرات خود می‌گوید: تصمیم گرفتند من و دو نفر دیگر از زخمی‌ها را برای درمان به بیمارستان بغداد انتقال دهند به همین خاطر یکی از عوامل بیمارستان برای نوشتن مشخصاتم پیشم آمد. اسمم را، که پرسید مات و مبهوت ماندم. فراموش کرده بودم. با خودم گفتم: اِ! راست می گه اسم من چیه؟!
کد خبر: ۴۶۱۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

در سالروز آزادسازی آزادگان
کلیپ روزهای شیرین نماهنگی از دیدار جمعی از آزادگان با رهبر انقلاب در سال 1369 است، این کلیپ را در ادامه ببینید.
کد خبر: ۴۶۱۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

در آستانه سالروز ورود آزادگان برگزار شد:
در آستانه 26 مردادماه سالروز ورود آزادگان، ویژه برنامه خاطره گویی و گل افشانی با حضور آزادگان سرافراز و خانواده معظم شهدا، در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.
کد خبر: ۴۶۱۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۴

خاطره ای از آزاده ایلامی
« آنچنان در آن آب و فاضلاب مرا زده بودند که وقتی به هوش آمدم و داخل آسایشگاه شدم، اسرا به زور لباسها را از تنم بیرون آوردند.» آنچه خواندید خاطره ای از آزاده ایلامی "عادل صفری" است که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم:
کد خبر: ۴۶۱۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

یادی از روزهای اسارت
محمد مهاجری یکی از آزادگان سرافراز استان هرمزگان می باشد .وی در جریان جنگ تحمیلی به اسارت دشمن بعثی در می آید و مدت 45ماه و سه روز در زندان های عراق دوران زندگی اش را سپری می کند . خاطراتی از روزهای اسارت ایشان به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن عزیزمان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۶۱۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

مسئول ادبیات و تاریخ دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان هرمزگان از چاپ دو مجموعه خاطرات آزاده «سلیمان عرب» و «یعقوب صادقی» به قلم «محدثه حاجبی» و «سید زهرا حسینی» خبر داد.
کد خبر: ۴۶۱۵۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

برگی از خاطرات جانباز شهید "صارم طهماسبی "
ابامنیر یک جلاد به تمام معنا بود، خودش تعریف کرده بود که هفتصد پرده گوش اسرا را با سیلی های غافلگیرانه پاره کرده است! تا اینکه یک روز مریض شد و تنها دکتر اردوگاه اسرای ایران بود که توانست جانش را از مرگ نجات دهد.
کد خبر: ۴۶۱۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

سیدالاسرا، شهید سرلشکر آزاده حسین لشگری، 18 سال زندگی در اسارت آنهم در اردوگاه‌های رژیم بعث را عشق می‌نامید با مطالعه زندگی‌نامه این شهید بزرگوار از ولادت تا شهادت، می‌توان به راهی که ایشان به سوی کمال پیموده، پی برد.
کد خبر: ۴۶۱۳۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 11
یک روز در آسایشگاه، با تعدادی نزدیک به صد نفر، مشغول برگزاری نماز جماعت بودیم. یکی از سربازها که از پشت پنجره این جریان را مشاهده می کرد، با صدای بلند و توهین آمیزی گفت: پیش نماز بیاید این جا! نماز که به اتمام رسید، امام جماعت به پشت پنجره رفت و نگهبان او را شناسایی کرد و مشخصاتش را یادداشت نمود و رفت.
کد خبر: ۴۶۱۱۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

کد خبر: ۴۶۱۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

معرفی کتاب؛
این کتاب به قلم عبدالمجید رحمانیان در سال 1380 منتشر شد.
کد خبر: ۴۶۰۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -10
یک روز، فرمانده اردوگاه دستور داد به دلیل اینکه در خلال نماز های جماعت، برای امام خمینی دعا و به صدام نفرین می شود، اقامه نماز جماعت ممنوع است. درست 2 ساعت بعد از این دستور، همه برای نماز مغرب و عشا صف کشیدیم.
کد خبر: ۴۶۰۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -6
یکی از مسائلی که برای عراقیها گران تما می شد، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود. یک روز صبح – وقت نماز، یکی از بچه ها زودتر از بقیه از خواب بیدار شد و شروع به گفتن اذان کرد تا بچه های دیگر هم برای اقامه نماز بلند شوند. البته این کار هر روز انجام می شد، اما دور ازچشم نگهبانان عراقی.
کد خبر: ۴۶۰۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲

خاطراتی از «کتاب نماز در اسارت» - 9
گلوله به بازوی راست و ترکش به ران پای راستم اصابت کرده و نیمی از بدنم، عملا از کار افتاده بود. طوری که سنگینی جسمم را با نیم دیگرم می کشیدم. از زخمهایم مدام خون می ریخت و بی اندازه درد داشتم. از طرفی مرا در اتاقی حبس کرده بودند که چهار دیوارش بسته بود و هیچ روزنه ای برای تماس با بیرون نداشت.
کد خبر: ۴۶۰۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -7
شب هنگام، قبل از خوابیدن، فرمانده اردوگاه به اتفاق چندتن از سربازان و درجه داران خود به پشت میله ها آمد و حدود یک ساعت ما را تهدید کرد که اگر نماز شب و یا نماز جماعت بخوانید، چنین می کنم و چنان می کنم.
کد خبر: ۴۶۰۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 5
اخلاص عزیزان اسیر به هنگام نماز، علی الخصوص گریه آنها در موقع قرائت اذکار و ادعیه، مسئول قاطع (سعد) را سخت تحت تاثیرقرار داده بود. تا آنجا که او نیز به صفوف نماز گزاران ملحق شد.
کد خبر: ۴۶۰۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -4
در اوایل اسارت، در داخل اردوگاه سنگی نبود تا از آن به عنوان مهر استفاده کنیم. این بود که ناگزیر یک پاره آجر پیدا کردیم و پس از تکه تکه کردن، آن را به داخل آسایشگاه بردیم. البته عراقیها مدام هشدار می دادند که کسی حق نگهداری سنگ و یا آهن آلاتی از قبیل چاقو، پیچ گوشتی و غیره را ندارد و افراد خاطی به شدت تنبیه می شوند.
کد خبر: ۴۶۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

زندگینامه
وی به عنوان سرباز وظیفۀ ارتش، در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور یافت و پس از انجام ماه ها خدمت صادقانه، سرانجام در پاسگاه زید عراق به اسارت دشمن درآمد و بر اثر شکنجه های شدید، به همرزمان شهید خود پیوست.
کد خبر: ۴۶۰۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱