رویای دختر شهیدی که به حقیقت پیوست

شهید ذاکری نیا پس از پایان ابتدایی به اتفاق  خانواده به یزد نقل مکان کرد و تحصیل را در یزد ادامه داد. دوره راهنمایی را در مدرسه ادب گذراند که همزمان با دوران شکوهمند پیروزی انقلاب اسلامی بود. او با سن کم خود در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد رژیم شرکت می کرد و اطلاعیه ها و اعلامیه های امام را به داخل خانه می آورد و شبها پخش می کرد. در همان سال عضو بسیج محله شد و به پاسداری از ارزش های نظام و اسلام همت می گمارد. وی از عاشقان حقیقی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بود و از مریدان حضرت امام خمینی (ره) به شمار می آمد. او تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان ادامه داد که همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود و درس را رها کرد و داوطلبانه راهی جبهه های حق علیه باطل شد. 

شهید ذاکری نیا خدمت سربازی خود را در کمیته  انقلاب اسلامی گذراند و به خاطر علاقه وافر خویش به شهادت و جان سپاری در راه دوست به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد. وی به عبودیت خالص و آگاهانه از صمیم  جان عشق می ورزید و پیوسته در مجالس سوگ و حماسه آفرین عاشورا شرکت می کرد. پس از مدتی فرماندهی پاسگاه شهری و بعد از مدتی مدیریت مبارزه با مواد مخدر شهرستان تفت یزد را بر عهده گرفت و بسیار فعال و دقیق بود به طوری که اکثر ماموریت های کلیدی و حفاظتی به او واگذار می شد. او پس از ازدواج صاحب یک دختر و یک پسر شد و در ناحیه انتظامی سیستان و بلوچستان سه سال دلیر مردانه و سخت کوشید. دختر شهید در شب شهادت پدر خواب می بیند که سربازان نیروی انتظامی به کلاس درس او آمدند و خبر شهادت پدر را به دخترش دادند و گفتند: «افتخار کن که فرزند شهیدی»