پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۶
نوید شاهد- شهید "محمدحسین آرامش" 3 فروردین 1346 در روستای شهیدیه از توابع شهرستان میبد یزد به دنیا آمد. سرانجام 14 مهر 1363 در شب عاشورا در منطقه کوشک بر اثر موج انفجار به شهادت رسید. نوید شاهد در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند.

زندگی نامه

به گزارش نوید شاهد یزد؛ شهید محمدحسین آرامش 3 فروردین 1346 در روستای شهیدیه از توابع شهرستان میبد یزد به دنیا آمد و تا اول راهنمایی تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی با سمت تک تیرانداز راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 14 مهر 1363 در کوشک بر اثر موج انفجار به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

زندگینامه:

در سومين روز از بهار سال 1346 گل وجود شهيد در خانواده ای متدين در شهيديه شكوفا شد. نامش را محمدحسين گذاشتند. وی دومين فرزند خانواده و از لحاظ اخلاق و رفتار فردی نمونه بود و با رفتاري شايسته با افراد برخورد می كرد.
شهيد دوران قبل از تحصيل را در مكتبخانه به فراگيری قرآن مجيد پرداخت. از سن هفت سالگی تحصيلات ابتدايی خود را در دبستان شهيد سيفی «دهستانی سابق» شهيديه آغاز كرد. دوران تحصيل در دبستان را با موفقيت به اتمام رسانيد و سال اول راهنمايی را در مدرسه شهيد صادقيان گذرانيد و پس از پايان سال اول راهنمايی ، قصد عزيمت به جبهه را كرد ولی بسيج ميبد از پذيرش و ثبت نام وی كه كم سن و سال جلوه می كرد خودداری نمود و وقتی از بسيج ميبد نااميد شد به بسيج يزد رفت و پس از اصرار زياد برای طی دوران آموزشی نظامی به پادگان شهيد بهشتی يزد اعزام شد و پس از آموزش با اصرار در بسيج يزد ثبت نام كرد و عاشقانه همراه چندتن از دوستان عازم جبهه شد. وی سه نوبت به جبهه عزيمت كرد و هر دفعه كه بر می گشت قبل از پايان يافتن مرخصی دوباره به جبهه می رفت و اين چيزی جز عشق و علاقه وافر او به جبهه و جنگ و شهادت در راه معبود نبود.

زندگی نامه
وی اوقات فراغت خود را به مطالعه، نگهبانی در پايگاه شهيديه و نگهبانی در بيت آيت الله اعرافی(ره) می پرداخت . وی در دوران غير تحصيل خود به شيرينی پزی، بنايی و مكانيكی می پرداخت تا در تأمين معيشت خانواده كمک كند و شبها را در مدرسه راهنمايی به ادامه تحصيل می پرداخت. عشق و علاقه اش به جبهه تا جايی بود كه هر وقت پدرش او را به كاری دعوت می كرد انجام می داد و می گفت : پدر هر كاری بگويی انجام می دهم به شرط آنكه موافقت كنيد كه من هم جبهه بروم. دفعه سوم هنوز هفت روز از مرخصی اش باقی بود كه قصد رفتن كرد و وقتی خانواده اش می گويند بگذار بعد از پايان مرخصی برو می گويد: در اين مدت كه جبهه بودم كاری برای انقلاب و جنگ نكرده ام و اميدوارم اين دفعه بتوانم خدمتی انجام دهم. و اين آخرين اعزام وی بود.

زندگی نامه
يكی از دوستان شهيد می گفت: در شب عمليات 14 مهر 1363 که مصادف بود با شب عاشورا بعد از اتمام جلسه قرائت قرآن در سنگر به خواب می رود و ناگهان از خواب پريده و می گويد در خواب ديدم ميوه بهشتی را، آيا نصيب من خواهد شد و پس از مدتی كه به سنگر پست ديدبانی می رود با پايان يافتن پست در اثر انفجار به شهادت می رسد و آن ميوه بهشتی نصيب او می شود و به لقای معبود می شتابد.

زندگی نامه

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده