اشعار شهید اکبر اکبرزاده /قسمت هشتم
ایا مادر تو بس خوب و عزیزی که خود دخت پیمبر را عزیزی
تو زینب گونه در راه حسینی و یا در خط فرزندش خمینی
در آن صبحی که بودم علزم جنگ دعایت بود مطلوب و خوش آهنگ
ز شوق اشکی چو مروارید غلطان ز مژگانت چکید آروم ز دامان
لبانت غنچه گون بد،بسته اما نگاهت بود حلال معما
رضا دادی که چون پروانه گردم فدای رهبر جانانه گردم
زجان دل،برگرفتم بهر دلبر روان گشتم ز کویش دوش با سر
هم اکنون با دلی سرشار از ایمان ستیزم با ابر شاگرد شیطان
کنم جنگی نمایان با جنودش زهم تا بگسلم من تارو پودش
دعا کن مادرا روح خدا را خمینی آن فقیه پارسا را
دعا کن جمع دور از خانمان را گرامی میهمانان زمان را
برای خلق مستضعف دعا کن تمنا ، فتح اسلام از خدا کن