وضع زننده‌ای در مجلس حاكم بود يک لحظه عباس را ديدم كه صورتش سرخ شده و از شدت خشم تاب و تحمل را از دست داده است... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
خودش را سرزنش می‌كرد و قرآن می‌خواند
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید عباس بابایی، چهارم آذر ۱۳۲۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش اسماعیل و مادرش فاطمه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند، سرلشکر خلبان بود، سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار پانزدهم مرداد ۱۳۶۶ با سمت فرمانده اطلاعات ـ عملیات در سردشت توسط نیروهای عراقی هنگام پرواز بر اثر اصابت گلوله ضدهوایی به گردن، سینه و دست شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
مرحوم صدیقه حکمت همسر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی:
در حدود سال 1355، كه يك سال از زندگی مشترک من و عباس می‌گذشت، روزی از طرف يكی از دوستان عباس به ميهمانی دعوت شديم.
در روز مقرر، من و عباس با دختر چهل روزه‌امان به ميهمانی رفتيم پس از ورود دريافتيم كه مجلس، ميهمانی معمولی نيست، بلكه جشنی است كه به مناسبت سالگرد ازدواج ميزبان ترتيب داده شده است.
ولی با شناختی كه از روحيه عباس داشته‌اند به دروغ به او گفته بودند كه يك ميهمانی ساده و معمولی است.
وضع زننده‌ای در مجلس حاكم بود یک لحظه عباس را ديدم كه صورتش سرخ شده و از شدت خشم تاب و تحمل را از دست داده است چند دقيقه‌ای با همان وضع گذشت آنگاه عباس از ميزبان عذرخواهی كرد و از خانه بيرون آمديم.
عباس در آن تاريكی شب به تندی به طرف خانه می‌رفت وقتی وارد خانه شديم بغضش تركيد و پيوسته خودش را سرزنش می‌كرد كه چرا در آن مجلس شركت كرده است سپس لحظه‌ای آرام گرفت و به فكر فرو رفت بعد از جا برخاست وضو گرفت و شروع به خواندن قرآن كرد.
آن شب او می‌گريست و قرآن می‌خواند شايد می‌خواست تا با تلاوت قرآن غبار كدورتی را كه به خاطر شركت در آن ميهمانی بر روح و جانش نشسته بود بزدايد.
منبع: کتاب پرواز تا بی‌نهایت(یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی)
مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده