زندگینامه شهید
دوشنبه, ۰۶ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۳
شهید محمدحسین وهابي­ ميبدي پانزدهم بهمن 1342، در محله بشنيغان شهرستان ميبد به دنيا آمد. به ­عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. ششم اسفند 1360، با سمت فرمانده دسته در شوش بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد
شهید وهابی: فرمانبردار پدر بود و فرمانده دسته شد


به گزارش «نوید شاهد یزد»،شهید محمدحسین وهابي­  ميبدي پانزدهم بهمن 1342، در محله بشنيغان شهرستان ميبد به دنيا آمد. پدرش عبدالرزاق، در كويت فروشنده بود و مادرش صديقه نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشته تجربي درس خواند. به ­عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. ششم اسفند 1360، با سمت فرمانده دسته در شوش بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.


شهید وهابی: فرمانبردار پدر بود و فرمانده دسته شد

واينك با نام خدا آغاز مي كنيم ، آغاز شرحي از زندگي حسين شهيد كه هفده بهار در اين دارفاني زيست . اما با همين كوتاه  زيستن خود را جاودانه كرد چون در مسير اسلام جاويد قدم برداشت ، وي در تير ماه سال 1343 در شهر ميبد  متولد شد  و با تولد  خويش  به كاشانه  پدر و مادرش  گرمي بخشيد اما به اين بسنده نكرد  و با شهادت  خود اين گرمي را صد چندان نمود .
از همان دوران  كودكي آموزش قرآن را شروع كرد . سپس وارد دبستان شد . از همان  زمان نورانيت  ايمان  در چهره  پر مهر  او مشخص بود . چه شبها  كه وي  از پدر و مادر  خويش مي خواست  هنگام اذان صبح او را  از خواب بيدار كنند  تا با حنجره كوچك  خود نداي روح  بخش الله اكبر برآورد.
مرتب  به نماز جماعت مي رفت  و پس از  بازگشت از مسجد  مسائلي  را كه امام جماعت  گفته بود  براي اعضاي خانواده بازگو مي كرد  . در تعطيلات  تابستان  آموزش قرآن  را دنبال  مي نمود . اوقات زيادي را صرف  مطالعه  داستان كودكان مي كرد . بالاخره  پس از طي دوران  دبستان و راهنمايي  دوره دبيرستان  يا به عبارت ديگر  دوران فعاليت سياسي ، مذهبي  او شروع شد . همزمان  با آغاز انقلاب اسلامي  اين فعاليتها  تشديد  و بوسيله آرامش و محبتي كه در چهره اش موج ميزد  طوفان  و طپش قلب طپنده خود را پنهان مي نمود .
علاقه  زايدالوصف  او نسبت  به امام قابل بيان نيست . از هر فرصتي  براي تكثير  و پخش اعلاميه  و نوار  امام استفاده كرده با لحن آرام و شمرده  خود به  خانواده و ديگران آگاهي مي داد  و جنايات  رژيم  منفور  پهلوي را هر چه بيشتر آشكار مي ساخت .

شهید وهابی: فرمانبردار پدر بود و فرمانده دسته شد

 در سال 1357 هنگاميكه نداي پر خروش انقلاب اسلامي  به سوي آسمان  اوج مي گرفت  يك دفعه بخاطر  اعتصاب  و به كلاس نرفتن دانش آموزان دبيرستان طالقاني هنگاميكه سربازان مزدور  به دبيرستان حمله مي كنند  با تني چند از دانش آموزان  به پشت بام  مدرسه رفته  و با نيروي ايمان و ياري الله با سنگ و آجر  حمله آنها را پاسخ مي دهد و هنگامي كه  يكي از مزدوران  با تفنگ خود بسوي او نشانه مي رود  شهيد زاهدي با چابكي خاصي به طرف آن سرباز  رفته و با مشت زدن به زير دستش آنچنان سريع اين كار  را انجام مي دهد كه تفنگ بطرف بالا پرت مي شود .
شهيد مي گفت : يك شب  با چند تن از دوستانم  به خيابان رفته و شعار مرگ بر شاه سر داده بوديم  كه ناگاه  سربازان متوجه جريان گشته ما را تعقيب مي كنند  و من كه بطرف  كوچه مقابل مسجد زراسب  فرار كرده بودم . هنگاميكه آنها را نزديك خود حس مي كنم  داخل جوي آب شده وسط جوي مي نشينم  و آنها  كه به فكرشان  نمي رسيد كه ممكن است من در ميان آب نشسته باشم . پس ازجستجوي بسيارمأيوس و عصباني باز مي گردند. 


شهید وهابی: فرمانبردار پدر بود و فرمانده دسته شد

در تابستان سال 59 با عشقي بي حد وارد سپاه ميبد شد و تقريباً در طول تعطيلات  تمام وقتش  را در سپاه ،اين محل انسان ساز مي گذرانيد . در طي سال تحصيلي روزها را در سنگر مدرسه  و شبها را تا صبح در سنگر  سپاه  سپري مي كرد .پس از گذراندن سال تحصيلي 59-60 همزمان با تعطيل شدن  مدرسه براي آموزش به قم رفت . هنگاميكه از قم برگشت مرتب  براي رفتن به جبهه بي تابي مي كرد اما بخاطر موقعيت خاص خانوادگي  و اينكه پدر او مسافرت  رفته و برادرش  نيز در جبهه فرمانده سپاه به او اجازه اعزام نمي داد . سرانجام  در شهريور ماه براي  انجام  يك مأموريت  كوتاه  مدت به اهواز رفت و پس از دو هفته بازگشت . اما بقول خودش او هواي ديگري داشت و عاقبت هنگاميكه  در آغاز محرم  از هر طرف ندا برآمد كه در جبهه به نيرو نياز دارند . او اين ندا را پاسخ داده با عشقي پرشور همچون معشوقي  كه براي رسيدن  به عاشق  بي تابي ميكند به سوي جبهه پر كشيد ، پس از دو ماه يك دوره مرخصي يك هفته اي را پشت سر گذارده  باز به محل شهادت شتافت .
آري آنچنان  زيست  كه خدايش مي خواست ، راهي را طي كرد كه جز رضاي الله در آن نبود و با مرگ  سرخ خويش در پهن دشت كربلاي ايران  در تاريخ 6 اسفند 60 مطابق  با اول  جمادي الاول  سال 1402 قمري به لقاءالله پيوست  و تربت پاك جبهه شوش را با خون  خود رنگين ساخت

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده