شهید دی ماه
شنبه, ۰۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۷
شهید یحیی سيفي ­شوركي بيست و يكم مهر 1341، در روستاي شهيديه از توابع شهرستان ميبد به دنيا آمد. . به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. پنجم دي 1360، با سمت تك‌تيرانداز در شوش بر اثر اصابت تركش آرپي­ جي به سينه، شهيد شد
گفتگوی اختصاصی با مادر شهید سیفی

به گزارش« نوید شاهد یزد»؛ شهید از اخلاق خوبی برخوردار بود ، از آنجائی که پدر شهید در جهاد سازندگی و در زاهدان مشغول کار بود ، شهید پیوسته در خانه ، در نبود پدر به مادر و خانواده کمک می نمود . او دوستدار اقوام و فامیل بود و عشق و علاقه خاصی نسبت به ایشان از خود نشان می داد. برای مثال : هر وقت به خانه می آمد ، مقداری کالا خریده بود ، آن را به مادر می داد و می گفت : این ها را برای خواهرم خریده ام . خلاصه این که او مهربان و دلسوز بود . عشق خاصی نسبت به همه داشت . شهید از همان ابتدای انقلاب وارد صحنه مبارزه گردید و در و دیوار محل پر از دست نویس او گشت .شبها از خانه بیرون می رفت و شعارهای انقلابی بر روی دیوارهای محل می نوشت . تازه به ما تذکر می داد که نگویید فلانی کجا رفته است . زیرا ممکن است ضد انقلاب ما را تعقیب کند و با دانستن این که ما چه کار می کنیم ماها را دستگیر نمایند . از نظر مذهبی هم فردی مؤمن و متدین و دلباخته بود و برای حفظ ارزشهای اسلامی سر از پا نمی شناخت شهید با مردم کوچه ، بازار بسیار مهربان بود و تا آنجائی که در توان داشت برای خدمت به آنها تلاش می نمود .خانواده برای حفظ ارزشهای اسلامی از جان و دل تلاش می کند و بهترین سرمایه زندگی خود رادر راه همین پایبندی به دین و دستورات اسلامی می دادند . وضعیت اقتصادی خانواده هم وضعیت چندان مناسبی نیست . خانواده با صبر و توکل و قناعت زندگی خود را می گذرانند
با روحیه خیلی بالا عازم جبهه های حق علیه باطل می شد . او هنگامی که می خواست به جبهه برود ، به خانواده سفارش می نمود که مبادا در شهادت من لباس سیاه بپوشید ، مبادا بگوئید که من مادر یا خواهر شهیدم ! خلاصه این که او با عشق و علاقه خاصی به جبهه می رفت . روزی که عازم بود او را بدرقه کردیم و بعد از این که او را زیر آینه قرآن بیرون کردیم چند قدمی رفت و برگشت و از همه حلال بودی طلبید و اعزام شد . شهید برای یک بار به جبهه اعزام شد و در عملیات فتح المبین به شهادت رسید
آخرین سخن شهید این بود : مادر جان مرا حلال کنید و از پدرم هم بخواهید که مرا حلال کند . زیرا پدر نیست و الآن بدون اجازه او اعزام می شوم . خلاصه این که صحبت او بیشتر در رابطه با جبهه و جنگ و حفظ دست آوردهای انقلاب بود . بهترین خاطره ای که از شهید داریم ، همان حالتی بود که شهید هنگام حرکت داشت .در آن لحظه او با عشق و علاقه می خواست به جبهه برود و ما مخصوصاً پدر اکراه داشتیم که او اعزام شود ولی مادر از پدر می خواهد که فرزندشان به جبهه برود وقتی موافقت پدر را جلب می کنند ، مقداری انار و پسته همراه شهید می کنند و او را روانه جبهه می نمایند . این بهترین خاطره ایست که ما از شهید داریم
شهید همیشه به ما سفارش می نمود که پیرو حضرت امام باشید و همیشه طرفدار انقلاب . او عاشق امام بود و برای حفظ دست آوردهای انقلاب سر از پا نمی شناخت . خلاصه این که او عاشق امام و انقلاب بود و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی نمود.
پیام من به امت شهید پرور این است که بدانند که این انقلاب با چه زحمتی به دست آمده است . حالا برای حفظ ارزشهای اسلامی تلاش کنند . به خانواده های شهدا احترام بگذارند و تسکین دل آنها باشند . همیشه سخنی بگویند و کاری بکنند که همه کسانی که برای این انقلاب زحمت کشیده اند شاد و خوشحال سازند . خلاصه این که همه ما باید برای حفظ ارزشهای اسلامی تلاش کنیم و تا آخر عمر در خدمت انقلاب باشیم .

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده