شهیدسیداکبر ميررحيمي عزآباد
سه‌شنبه, ۲۷ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۴۷
شهیدسیداکبر ميررحيمي عزآباد شانزدهم ارديبهشت 1361، با سمت تك‌تيرانداز در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد.

نویدشاهدیزد:


بزرگان مسجد را واسطه رضایت مادر کرد

زندگي نامه  :
در شانزدهمين روز از فروردين سال 1342 در خانواده اي مذهبي در تهران فرزندي چشم به جهان گشود كه نام او را اكبر نهادند . اوفرزند چهارم خانواده و بسیاركنجكاو وباهوش بود در هفت سالگي خواندن ونوشتن را در شهر خود آغاز كرد پس از اتمام دبستان در مدرسه راهنمايي ثبت نام نمود از آنجا كه او پسري سخت كوش وزحمت كش بود هم زمان با تحصيل خود  براي اين كه كمك حال پدرش باشد در مغازه ی نانوايي نزديك خانه كار مي كرد . اكبر دوم راهنمايي را تمام كرده بود كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. از آن موقع به بعد  به درس و تحصيل روي خوشی نشان نداده وترك تحصيل كرد وبدين گونه بود كه تمام وقت خود را در مسجد وپايگاه ومكان هاي انقلابي مي گذراند.

باشروع جنگ تحميلي،  او كه نوجواني شانزده ساله بيش نبود ميل واشتياق عجيبي براي شركت در جنگ وجبهه داشت ولي هر موقع كه خواست به جبهه برود بامخالفت خانواده که دامادشان نیز شهيد شده بود- روبرو می شد. تا اينکه بعداز دوماه دوره ی آموزش نظامي در مسجد و پايگاه محل ناگزيرشد كه چند نفر را از مسجد به در خانه بفرستد بدین منظور که امّا همچنان مادر كه در سال اول جنگ، با اعزام پسرخودبه جبهه مخالفت مي كرد ، هنگامي كه اين چند نفربه عنوان واسطه ای اجازه و اذن اعزام به جبهه سیّد اکبر به منزل ایشان رفتند، مادر؛ خود را در برابر خدا شرمسار ديد وباكمال ميل رضايت نامه  را با جمله ی« خون پسر من كه از خون هيچ كس رنگين تر نيست» امضاء كرد واين بود كه دوستان او با دست پر به نزد سیّد اکبر بازگشتند ورضايت نامه را به او دادند.

اكبر كه سر از پا نمي شناخت به سرعت به خانه آمد وپس از تشكّر از مادر در صدد رفتن به جبهه بر آمد. چون او همه ی كارها را قبل از اين كه رضايت نامه بگيرد انجام داده بود ، به همین دلیل فردای آنروز عازم جبهه شد ، خانواده ی سیّد اکبر كه از برخورد مادر  متعجّب و شگفت زده شده بودند به او گفتند: آيا مطمئني كه با كمال ميل راضي هستي پسرت به جبهه برود ومادر با تكان دادن سر براي آخرين بار رضايت خود را نشان داد .

فرداي آن روز اكبر كه به طور اتّفاقی دیر از خواب بيدار شده بود سراسيمه ساك خود را برداشت وبعد از خداحافظي با خانواده به مسجد رفت تا اعزام شود . بالاخره این عزیزعاشق وصال در تاريخ 5/1/1361 به جبهه اعزام شد ودر حمله بيت المقدّس- همان حمله آزاد سازي خرمشهر- شركت كرد وبه آرزوي خود رسيد . چهل روز گذشت در 16/2/1361 خبر شهادت سیّد اکبر را به خانواده اش دادند.
اكبر قبل از اين كه به شهادت برسد وصيّت كرده بود، او را در بهشت زهرا به خاك بسپارند ولي در زماني كه پيكر پاك او را به خانواده اش تحویل دادند، وصيت نامه او نبود وهيچ كس هم از اين موضوع اطلاع نداشت وپدر ومادر وي كه دوست داشتند فرزندشان در نزديك ترين مكان به خانه به خاك سپرده شود ، پيكر پاك او را در امامزاده ابراهیم در همان نزديكي به سینه ی سرد خاك سپردند . با سلام به رهبر كبير انقلاب وبنيان گذار جمهوري اسلامي با عرض سلام به پدر ومادر عزيزم .

   

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده