چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۲
شهید محمدرضا فلاح فضل آبادي پانزدهم شهريور 1342، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش غلامحسين، موزاييك ساز بود وو مادرش معصومه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته تجربي بود. در كارخانه الكترود كارگري مي‌كرد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و يكم بهمن 1361، در جنگل‌هاي امعقر به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و يكم فروردين 1373، پس از تفحص در گلزار شهداي خلدبرين زادگاهش به خاك سپرده شد.

نویدشاهدیزد

فرازی از زندگینامه و وصیت نامه شهید محمدرضا فلاح فضل آبادي/نماز را سبك نشماريد ،‌تقوا ونظم را پيشه خود سازيد
درسومين روز از ماه خرداد سال1348 در روستایی به نام فضل آباد از توابع بهاباد در خانواده ای کاملاً فقیر ومستضعف  فرزندی به نام محمّد رضا دیده به جهان گشود ، خانواده او که داغ دو فرزند دیده بودندبرای محمّدرضاگوسفندی را عقیقه کردند تا به این ترتیب زندگی او را بیمه کرده باشند.
درپنج سالگی او به مکتب خانه رفت وقرآن را فرا گرفت در  شش سالگی به مدرسه رفت وتاچهارم دبستان  در همان روستا بود. بعد از آن این نوجوان به همراه خانواده ی خود به یزد آمد و به مدرسه ای که پشت میدان امیرچخماق بود رفت ولی در اوّلین نگاه ، مسئولین آن مدرسه او را نپذیرفتند زیرا  از روستا به یزد آمده بود امّا بعداز مشاهده ی نمرات بسیار عالی محمّدرضا ، با کمال میل او را پذیرفتند وکلاس پنجم را در مدرسه امیری خواند ، بعد از آن  برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی اردکانی رفت و دوره دبیرستان خود رادر مدرسه امیر کبیر گذراند ، در همان زمان بود که مبارزات محمّدرضا علیه شاه خائن شروع شد . او همیشه سعی می کرد که  مردم محروم را از خواب غفلت بیدار کند وهنگامی که مبارزه علیه شاه شروع شد او پیشاپیش راهپیمایان شعار می داد . این جوان متدّین و متعهّد سال اوّل  ر ادردبیرستان امیرکبیر وسال دوم را در دبیرستان واعظی به تحصیل ادامه داد امّا از آنجایی که وضع مالی خانواده خوب نبود به درخواست پدر ، برای ادامه تحصیل در دبیرستان شبانه آزادی ثبت نام کرد وروزها همراه یکی از خویشان به کار بنّایی مشغول شد ، پس از انتقال دانش آموزان دبیرستان آزادی به دبیرستان ایرانشهر ، سال چهارم دبیرستان را در آن دبیرستان سپری کرده وهم زمان با درس خواندن در کارگاه کارخانه الکترود مشغول به کار شد هنوز سه ماه از سال تحصیلی  نگذشته بود که امام دریکی از سخنرانی های خود فرمودند: رفتن به جبهه واجب کفایی است واز همان زمان بود که محمدرضا دیگر از خود بی خود شد وبرای رفتن به جبهه آماده گشت ولی مادرمحمّدرضا که دو پسرخود را از دست داده بود حاضرنبود که محمّدرضا به جبهه برود و برای همین با وی مخالفت کرد تا این که بالاخره او مادرش را راضی کرده و برای آموزش به باغ خان رفت و بعد از گذشت پنجاه روز که در آنجا آموزش دید به جبهه اعزام شد، از انجا که از هوش سرشاری برخوردار بود در قسمت امدادگری مشغول به فعالیّت شد ، در مدّت زمانی که در جبهه بود یک نامه از او به دست خانواده اش رسید وپس از دوماه حضور  در جبهه دیگر از او خبری نشد وکسی نمی دانست که او زنده است یا شهید شده  وبه همین علّت مادرش که تاب فراق  پسر را نداشت پس از چند سال چشم به راه بودن به علّت بیماری سرطان از دار دنیا رفت. آري ! محمّد رضا در تاریخ 21/11/1361 در عملیات والفجر مقدماتی در فکه به شهادت رسید . و پس از یازده سال و شش ماه مفقوديت در جنازه پاکش را با لباسی که در آن باند وپنبه بود وپوتینی که سالم بود به یزد آوردند وتحویل خانواده ی او دادند خانواده وی در تاریخ 11/05/1373 پیکر پاکش را بدست سرد خاک سپردند.

فرازی از زندگینامه و وصیت نامه شهید محمدرضا فلاح فضل آبادي/نماز را سبك نشماريد ،‌تقوا ونظم را پيشه خود سازيد

وصيت نامه :

بسم رب الشهداء والصديقين

ولنبلونكم بشي من الخوف والجوع ونقص من الاموال ولانفس والثمرات وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انالله وانا اليه راجعون ( وهر آينه شما را به چيزي از ترس وگرسنگي وكاهش از اموال وجان ها وثمرات، مورد آزمايش قرار مي دهيم وبشارت ومژده كه آسايش از آن سختي ها از آنِ صابران است ، آنان كه هرگاه مصيبتي به آنها برسد گويند ما از آن خدایيم وبازگشتمان به سوي اوست ) .
آري انسان در طول زندگي در حال آزمايش است وارزش او بستگي به اين دارد كه در برابر اين آزمايشات چه عكس العملي از خود نشان بدهد . انسان براي ماندن در اين دنيا بوجود نيامده ومانند مسافري مي ماند كه بايد از گذرگاه دنيا عبور نمايد ودر اين گذرگاه هر عملي انجام دهد، درمنزلگاه اصلي ثمره آن خواهید دید (الدنيا مزرعه الاخره ) پس چه بهتر كه انسان از اين همه بندها واسارت ها وميل ها وهوس های دنيوي خود را رها سازد و روی به سوي معشوق حقيقي يعني الله بنهد وچه زيباست دل بركندن وبه سوي الله شتافتن وهجرت ودرپي آن شهادت را به همه چيز ترجيح دادن واز اين راه به اعلی ترين درجات كمال انساني رسيدن.
برادران و دوستان عزيزم:
شهادت لياقت مي خواهد وبراي نائل شدن به اين نعمت عظمی سختي ها بايد كشيد وراه ها بايد پيمود، ديگر شعار به كار نمي آيد وبايد عمل نمود بايد بهترين دارایي انسان كه جان آدمي است در طبق اخلاص قرار داد وهديه به پروردگار عالميان كرد ، بايد نشان داد كه تنها ، بنده ی خداست وتنها به او دل بسته است .
واكنون اي خداي مهربان وخالق آدميان تو را سپاس مي گويم كه به بنده كوچك خود لطف نمودي تا در جبهه نبرد حق عليه باطل حضور يابم ودر كنار رزمندگان اسلام عليه كفر جهاني به نبرد برخيزم واز خون مقدّس وپاك شهيدان پاسداري نمايم ، اكنون اي معبود و اي خالق آدميان دستم را بگير تا اينكه از افتادن در منجلاب خود خواهي نجات يابم ونيتم را خالص گردان تا از هر گونه ریا و تزویر به دور باشم ومرگم را شهادت در راه خودت قرار بده وبه ما توفيق عنايت كن تا پوزه (صورت) كفر جهاني را به خاك بماليم . ( اللهم طهر قلبي من النفاق وعملي من الريا ولساني من الكذب وعيني من الخيانه ) خدايا قلبم را از نفاق وعملم را از ريا وزبانم را از دروغ وچشمم را از خيانت به دور دار .

پدر ومادر مهربانم :

شما كه نوزده سال براي بزرگ كردن من زحمت كشيديد ومرا به مكتب براي ياد گرفتن قرآن وبه مدرسه براي ياد گرفتن علوم جديد فرستاديد وهزينه تحصيل مرا فراهم كرديد تا اينكه در آينده به شما كمك كنم وخودم زندگي راحت وآسوده اي داشته باشم ومجبور نباشم براي فراهم كردن احتياجات زندگي به كارگري وعملگي بپردازم ولي من خود مي دانم وگواهي مي دهم تا كنون كوچك ترين كمك ويا خدمتي نسبت به شما وديگر دوستان انجام نداده ام وخود را مديون زحمات شما مي دانم ودر مقابل شما احساس حقارت مي كنم واز اينكه تاكنون موفّق به انجام خدمتي نشده ام بسيار متأسّفم واميدوارم كه مرا ببخشيد و در ضمن من نه تنها براي شما خدمت نكرده ام بلكه در مقابل خدمات شما اعمال ناشايستي ممكن است انجام داده باشم وقدر داني از زحمات شما نكرده باشم وشما به خاطر امام زمان مرا عفو نمایيد واز تقصيرات من در گذريد.

 والدين مهربان وخواهران عزيزم :

دنيا نابود شدني ، فنا شدني و گذشتني است وآخرت هميشگي ، ابدي وماندني وانسان خواه ناخواه بايد به سوي منزل گاه اصلي رهسپار شود ، پس چه بهتر كه انسان قبل از خويش بهترين دارایي خود را به عالم آخرت بفرستد تا وقتي سوي آن ديار رهسپار شد با روي گشاده برود پس چه بهتر كه در اين دنيا دل به هيچ چيز نبندد يا هنگام رفتن دل بر كندن از آن مشكل نباشد .

بنابراين اگر خداوند متعال به خانواده ما لطف نمود ومن از ميان شما به سوي خدا رفتم وبه خيل شهيدان راه اسلام پيوستم هيچ غم و اندوهي بخود راه ندهيد و شكر خدا را به جاي آوريد وبه خود بباليد كه خداوند از ميان هزاران مشتاق شهادت، فرزند شما را برگزيد وبه سوي خويش فراخواند وقرباني شما مورد قبول حضرت احديت قرار گرفت .

والدين مهربان ، خواهران عزيز و دوستانم :

نماز را سبك نشماريد ،‌تقوا ونظم را پيشه خود سازيد وتنها به خدا توكّل کنید و تنها به خدا دل ببنديد وتنها از خدا چيزي بخواهيد ، امام عزيز را قدر دان باشيد ودعا كردن براي طول عمر ايشان را فراموش نكنيد ونشان دهيد كه مقلّد ايشان هستيد . به خون شهدا ارج بنهيد وپاسدار خون اين عزيزان باشيد ،‌به خانواده شهدا احترام گذاريد واز آنان بخواهید که صبر را پیشه خود سازند و از خدا هم برای آنان طلب صبر نمایيد وهرگز تا جنگ هست از ياد جبهه بيرون نرويد .

والدين ، خواهران ودوستانم :

در صورت شهادت اينجانب صبر را پيشه خود سازيد وياد كنيد از آن آقایي كه تمام دوستانش را از دست داد وبدن مطهّرش سه شبانه روز روي زمين افتاده بود وخانواده اش را به اسارت بردند. ياد آوريد از آن بانویي كه در نصف روز چند برادر وفرزند وديگر اقوام خويش را از دست داد ودر پايان روز هم مسئوليّت حفاظت از كودكان يتيم وزنان شوهر از دست داده را به عهده داشت .
پس شما را سفارش مي كنم به تقوا وصبر وعمل به احكام عاليه اسلام عزيز،شما را سفارش می کنم ‌به اخلاق اسلامي و پاسداري از خون شهيدان وادامه راه شهيدان ودر پايان والدين مهربانم: اينجانب مقداري پول در بانك ملی شعبه خیابان سلمان و مقداری دیگر هم در بانک صاحب الزمان روبروی بسیج دارم ، شما هرگونه که می خواهید انجام دهید و پنج روزه هم من نگرفته ام و خواهش مي كنم بجاي آوريد و من  نمي دانم كسي از من طلب دارد يا نه، اگر كسي گفت ، طلب او را بدهید و در خانه هم هر چه شما کردید با اخلاق اسلامي عمل كنيد وناراحت نباشيد كه در آخرت فقط دوستان خدا سرافرازند وسختي در دنيا راحتي در آخرت مي باشد .


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده