دوشنبه, ۰۸ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۰
شهید ذبیح الله عاصي زاده اردكاني، بيست و چهارم مرداد 1340، در شهرستان اردكان به دنيا آمد. پدرش محمد، كشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1362 ازدواج كرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و يكم مهر 1362، با سمت فرمانده تيپ 18 الغدير در ارتفاعات بانه توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به سر و سينه، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
نویدشاهدیزد:
زندگی نامه فرماندهان/شهید ذبیح الله عاصي زاده اردكاني
ذبیح الله عاصی زاده، فرزند محمد و زهرا، در بیست و چهارم مرداد ماه سال 1340 در روستای مزرعه سیف اردکان از توابع یزد به دنیا آمد. 1 او خیلی با استعداد بود و خودش به بچه های دیگر قرآن یاد می داد. او از 5 سالگی نماز می خواند و از همان بچگی شکر خدا را می کرد.از همان کودکی با پدر بزرگش به مسجد می رفت و خیلی زرنگ وپرجنب و جوش بود.
برادرش، علی عاصی زاده، می گوید:
در تابستان به مکتب می رفت وقرآن می خواند. استعدادش خیلی خوب بود و هیچ موقع زیاد مطالعه نمی کرد و در منزل دوبار تکرار نمی کرد. همان که در کلاس یاد گرفته بود، امتحان می داد و در ضمن کتاب های مذهبی را از جمله کتب شهید مطهری را مطالعه می کرد.
مادرش می گوید:
ذبیح الله دبستان را در مدرسه صدرآباد در شهرستان اردکان شروع کرد. او با علاقه به مدرسه می رفت و تکالیف درسی اش را به خوبی انجام می داد. رابطه اش با بچه ها خیلی خوب بود و به بچه های دیگر درس یاد می داد و سرگروه می شد. رفتارش با دیگر فرزندانم خیلی تفاوت داشت و او از لحاظ ایمان قوی تر بود.
ذبیح الله عاصی زاده با شوق و ذوق فراوان تا پایان دوره ابتدایی را با موفقیت گذراند. سپس برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی سعدی رفت و ادامه تحصیل داد. با هوش و استعداد خوبی که داشت دوره راهنمایی را هم با موفقیت گذراند و بانمرات عالی فارع التحصیل شد. عاصی زاده در دوران تحصیل احکام اسلامی و فرایض دینی را به جا می آورد و در مراسم گوناگون در سطح شهر فعالانه شرکت می نمود و همواره دیگران را تشویق می کرد تا در این گونه مجالس شرکت کنند . او بنا به علاقه ای که نسبت به رشته فنی داشت، برا ی ادامه تحصیل به هنرستان فنی اردکان رفت و در رشته اتومکانیک ثبت نام نمود و به فراگیری فنون آن رشته پرداخت. فارغ التحصیل شدن وی مصادف بود با اوج گیری درگیری ها و جریانات انقلاب که وی فعالانه در تمامی مبارزات شرکت می کرد و وظیفه خود را کاملاً انجام می داد. در راه پیمایی های اوایل انقلاب و پخش اعلامیه حضرت امام(ره) دریغ نمی ورزید و شجاعانه برای پیش برد انقلاب فعالیت می کرد.
برادرش می گوید:
دوستدار افراد مسجدی و مذهبی و قرائت قرآن و علاقه ایشان بیشتر، با توجه به رشته ایشان، به تعمیرات ماشین بوده است. علاوه بر فعالیت های مذهبی بیشتر در جلسات پایگاه وکلاس های قرآن حضور می یافت.
خواهر شهید:
پیش از انقلاب از هرلحاظی فعالیت می کرد. شرکت در راه پیمایی و همچنین در مراسم سخنرانی که علیه شاه بود و در عملیات هایی که برای سرنگونی طاغوت بود فعالانه شرکت داشت.
 مادر شهید می گوید:
بیشتر اوقات فراغت خود را به مسجد می رفت وورزش می کرد و همراه با دوستانش به زورخانه می رفت . به افراد خوب، مومن و انقلابی علاقه مند بود و از خانواده های شهدا سرکشی می کرد.
وقتی که کسی علیه انقلاب صحبت می کرد حساس و عصبانی می شد . در 18 سالگی در جهاد سازندگی کار می کرد و بعد از آن وارد سپاه شد. در رابطه با دانشگاه می گفت: می توانم به دانشگاه بروم ولی مسئولیت در جبهه مهم تر است
ذبیح الله عاصی زاده ازدواج کرد وثمره این ازدواج یک فرزند پسر است.او همسری می خواست که با جبهه رفتن او مشکلی نداشته باشد. 
همرزمش، مهدی بندگار، می گوید:
ایشان از صداقت خاصی برخورداربود علاقه مندی وافر ایشان به امام و تبعیت از امام و مقام ولایت هماهنگ ساختن کارهای خود با فرامین حضرت امام از خصوصیات او بود. از زمانی که ایشان وارد سپاه شد و لباس مقدس سپاه را پوشید در فکرش چیزی جز خدمت و پاسداری از دستاوردهای انقلاب نبود . بعد از پوشیدن لباس و شروع جنگ بر اساس وظیفه و تکالیفی که احساس می کرد، سعی داشت هرگونه وظیفه ای را به نحو احسن و شایستگی انجام دهد.
همرزمش، رسول کلانتری، می گوید:
برای عملیات فتح المبین اعزام شدیم. بعد از عملیات فتح المبین به سوسنگرد رفتیم. ایشان فرمانده گردان امام علی(ع) بود. من مسئول یکی از تیم های اطلاعات- عملیات در شناسایی مقدماتی بودم که در منطقه دلیجان انجام می دادم. روزهایی بود که از منطقه عملیات محرم به منطقه اعزام شده بودیم. منطقه بسیار خلوت بود و رفت و آمدی نبود. من و تعداد بسیار محدودی از دوستان بودیم .یک شب از جنگل (مقر) برای شناسایی پاسگاه وهب و پاسگاه دیگری  که در منطقه وجود داشت  حرکت کردیم. موقعی که می خواستم گزارش شناسایی خودم را روی تابلو که روی دیوار نصب شده بود، بگذارم که نقطه حرکت ما در تابلو آورده شده بود. ایشان از بنده پرسیدند: نقطه حرکت شماکجاست؟ و من در جواب با حالت مزاح به ایشان گفتم: ما چه می دانیم از کجا حرکت کنیم. ایشان با حالت خشنی برخورد کرد و علی رغم این که قلباً ما را دوست داشت، در مسایل کاری، مخ صوصاً کار نظامی و قار نظامی گری خاصی داشت و من نتیجه گرفتم که این مسایل شوخی بردار  نیست
مادرش می گوید: 
او هم در جبهه و هم در سپاه اردکان فعالیت می کرد و می گفت: امروز مسئله اصلی جنگ است . همیشه در خط مقدم بود و فعالیت داشت عاصی زاده را به عنوان اولین فرمانده تیپ پیروز الغدیر منصوب کردند. او با هوش و استعداد سرشاری که داشت، با توان مدیریتی قوی و ایمان کامل طی حکمی از طرف فرماندهی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (محسن رضایی) در مورخه 18 ذی الحجه الحرام سال 1362 ، مصادف با عید غدیر، به فرماندهی تیپ پیروز الغدیر منصوب شد و با شکل گیری تیپ خیل رزمندگان یزدی به جبهه ها سرازیر شدند . شهید عاصی زاده دفعات متعددی به جبهه ها اعزام شد و در فرماندهی تیپ الغدیر خدمات شایانی انجام داد.
آخرالامر سردار رشید اسلام عاصی زاده در تاریخ بیست و یکم مهرماه سال 1362 در ارتفاعات غرب در منطقه بانه کردستان بر اثر اصابت ترکش توپ به فرق ایشان به شهادت رسید.
زندگی نامه فرماندهان/شهید ذبیح الله عاصي زاده اردكاني
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده